ختم

/xatm/

    expiry
    finishing
    adjournment
    (reading the whole of the koran in the)days of mourning

فارسی به انگلیسی

ختم جلسه
prorogation

ختم گزاردن
to commemorate the dead by reading the whole of the koran

ختم کردن
conclude, round up, round, to finish, to settle

مترادف ها

finish (اسم)
خاتمه، پرداخت، پایان، فرجام، ختم، پرداخت رنگ وروغن، دست کاری تکمیلی، پرداخت کار

termination (اسم)
فسخ، خاتمه، پایان، انتها، ختم، پایان دهی، پایان یابی

end (اسم)
حد، پا، اتمام، سر، عمد، خاتمه، منظور، مقصود، مراد، نوک، طره، راس، پایان، انتها، فرجام، ختم، سرانجام، ختام، عاقبت، آخر، غایت، انقضاء

conclusion (اسم)
انجام، اتمام، خاتمه، پایان، انعقاد، استنتاج، نتیجه، فرجام، ختم، اختتام، سرانجام، ختام، فروداشت، عاقبت

sealing (اسم)
ختم

finis (اسم)
خاتمه، پایان، ختم

meeting of mourning (اسم)
ختم

پیشنهاد کاربران

خَتم: ١. پایان، فرجام، سرانجام، انجام ٢. پایان دادن ٣. واپسین ۴. آیینِ سوگواری
پایان
تایید کردن
به چیزی خَتمیدن = ختم شدن به چیزی
ختماندن چیزی = پایان دادت به چیزی.
پایانیدن = پایان پیدا کردن
پایانیدن چیزی = پایان دادن به چیزی
فرجامیدن = ختمیدن
فرجاماندن = پایانیدن به چیزی.
مراسم عزاداری
انتها و پایان

این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
اَغْر ( پهلوی )
آئیس ( اوستایی: آئیثیَ )
ویرام ( سنسکریت )
این واژه تازى ( اربى ) ست و سپارش مى شود بجاى آن از واژه هاى اَغْرْ Aqr یا اَگْرْ Agr ( در پهلوى ختم ، پایان ، نهایت ، فرجام ) ، پایان ، فَرْژَفت Farjaft ( در پهلوى ختم ، تمام ، پایان ) ، آئیث ( اوستایى ) ، ویرام ( سانسکریت ) بهره جست.

بپرس