خبره. [ خ َ ب ِ رَ ] ( ع اِ ) زمینی که در آن گیاه سدر روید. ( از معجم البلدان یاقوت ) . خبره. [ خ َ ب ِ رَ ] ( اِخ ) آبی است از آن بنی ثعلبةین سعد از حمی [ قرقگاه ] ربذه. || نام چاهی است از آن اشجع نزد این آب. || نام نخستین علامت این قرقگاه [ قرقگاه ربذة ] از طرف مدینه. ( از معجم البلدان ) . منبع. لغت نامه دهخدا
یعنی متخصص
همه فن حریف دوست دختر پیدا کن زن پیدا کن
خبرة فَسْئَلْ بِهِ خَبیراً59 وَ لا یُنَبِّئُکَ مِثْلُ خَبیرٍ14 . . . Xpert=eXpert Mac OS X Windows XP eXpression ( تجلّی - تعبیری ) eXpert eXperimental eXperimented eXperience ... [مشاهده متن کامل]
Arian Expert Aryan. Expert@Gmail. com X - Team . . . X قبلاً وگاهی دلالت بر تلفظ حرف "خ" =KH ( در زمان معاصر - مدرن - جدید - نو ) خبرت = Xpert = Khebret . . .
یعنی کار کشته
Handy with = good at using something, especially a tool
زبده
smart money افراد خبره، آگاه و مطلع
صاحب فن. [ ح ِ ف َن ن / ف َ ] ( ص مرکب ) ذی فن. مخصص. متخصص : حدیث صحبت خوبان و جام باده بگو بقول حافظ و فتوای پیر صاحب فن. حافظ.