بی رنگ، پیر، کهنه، باستانی، خاکستری، سفید، سفید مایل به خاکستری، سفید شونده، رو به سفیدی رونده، بد بخت
ashen(صفت)
خاکستری، دارای رنگ خاکستری، شبیه خاکستر، مربوط به چوب درخت زبان گنجشک
ashy(صفت)
خاکستری
drab(صفت)
خاکستری، کسل کننده
cinereous(صفت)
خاکستری، خاکستری رنگ، خاکستروار، خاکستری مایل به ابی
grizzle(صفت)
خاکستری، سرخ تیره
پیشنهاد کاربران
گرگ ویزه . [ گ ُ زَ / زِ ] ( ص مرکب ) چیزی به رنگ گرگی و آن خاکستری است . ( آنندراج ) .
اشهب. .
به خاکستری در زبان آذری "بوز " گفته می شود . حیدربابا، داغین داشین سره سی، ( حیدر بابا به یاد داری طبیعت سحر انگیز کوه و کمر را ) کهلیک اوخور، دالیسـیـندا فره سی ( در آن لحظه ای که کبک سرمست و بی خود قههه سر می داد . ... [مشاهده متن کامل]
قوزولارین آغی، بوزی، قره سی ( آن زمانی که گوسفند بره ها از همه رنگ سفید و خاکستری و سیاه به چرا می پرداختند . بیر گئـدیدیم داغ دره لر اوزونی، ( ای کاش می شد بار دیگر به آن روزها بر می گشتم و در کنار آن گوسفندان طول و عرض آن دره ها را می پیمودم ) اوخوییدیم، �چوبان، قیتر قوزونی�، ( و در آن حال بار دیگر ترانه ی "چوپان گوسفندان را برگردان" را می خواندم )
خاک استری "استر" یا "استارا" یا "استاره" یا "اختره" یا "ستاره" خاک ستاره ستاره های خاک شده