breastwork
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
لنگر گاه، بند، خاکریز، مجلس پذیرایی، سلام عام
نهر، بند، مانع، بند آب، سد، خاکریز، اب گذر، اب بند
نهر، بند، مانع، بند آب، سد، خندق، خاکریز، اب گذر، اب بند
حامی، پناه، بارو، موج شکن، دیوار، خاکریز، خاکریز یا جان پناه، دیواره سد، سنگر بندی
طارمی، حصار، دیوار، خاکریز، پرچین، شمشیر بازی، چپر، خریدار مال دزدی، محجر
خندق، خاکریز
بند، خاکریز، سدی که سطح اب را بلند میکند
پیشنهاد کاربران
خاکریز : تجمعی از خاک بمنظور جلوگیری از ورود سیل ( اصطلاح بنایی و ساختمان سازی )
دیوارهذدفاعی از خاک برای مقابله با دشمن
تپه ای که پشت آن پناه می برند
به تپه ای گفته می شود که در هنگام یورش پشت آن سنگر می گیرند و به دفاع می پردازند و یا حمله می کنند