snub (فعل)
سرزنش کردن، خاموش کردن، نوک کسی را چیدن سربالا
out (فعل)
قطع کردن، رفتن، اخراج کردن، فاش شدن، خاموش کردن، بر کنار کردن، اخراج شدن
dumb (فعل)
خفه کردن، لال کردن، خاموش کردن
stanch (فعل)
فرو نشاندن، بند اوردن، خاموش کردن، ساکت شدن، جلو خونریزی را گرفتن
silence (فعل)
ارام کردن، ساکت کردن، خفه کردن، خاموش کردن
quench (فعل)
فرو نشاندن، دفع کردن، خاموش کردن، اطفا
stifle (فعل)
فرو نشاندن، خفه کردن، خاموش کردن
smother (فعل)
خفه کردن، خفه شدن، خاموش کردن، در دل نگاه داشتن
extinguish (فعل)
کشتن، فرو نشاندن، خاموش کردن، منقرض کردن
muffle (فعل)
چشم بستن، پیچیدن، خاموش کردن، دم دهان کسی را گرفتن
put out (فعل)
برانگیختن، تهیه کردن، تقلا کردن، رنجاندن، ایجاد کردن، اشفته کردن، خاموش کردن، از ساحل عازم شدن
hush (فعل)
خاموش کردن، مخفی نگاه داشتن، صدا در نیاوردن، ارام شدن، ارامش دادن
make silent (فعل)
خاموش کردن
slake (فعل)
فرو نشستن، کاهش، خاموش کردن، کاهش یافتن، معتدل شدن
snub out (فعل)
خاموش کردن
suffocate (فعل)
خاموش کردن