free (فعل)
ترخیص کردن، خالی کردن، ازاد کردن، فروهشتن، حق رای دادن، ازادی بخشیدن
empty (فعل)
خالی کردن، تهی شدن
hollow (فعل)
خالی کردن، گود شدن
purge (فعل)
پاک کردن، تصفیه کردن، تبرئه کردن، خالی کردن، زدودن، تطهیر کردن، تهی کردن، پاکسازی کردن، تنقیه کردن
aspirate (فعل)
با نفس تلفظ کردن، از حلق اداء کردن، خالی کردن، بیرون کشیدن
unload (فعل)
خالی کردن، بار خالی کردن، خالی کردن - تخلیه کردن
discharge (فعل)
خالی کردن، مرخص کردن، خارج کردن، معزول کردن، درکردن، اداء کردن، ترشح کردن، منفصل کردن
vent (فعل)
خالی کردن، فروختن، بیرون دادن، بیرون ریختن
deplete (فعل)
خالی کردن، خون گرفتن، تهی کردن، به ته رسانیدن
evacuate (فعل)
ترک کردن، خالی کردن، محروم کردن، تهی کردن، تخلیه مزاج کردن
dump (فعل)
خالی کردن، رو گرفتن، روبرداری کردن
eviscerate (فعل)
خالی کردن، تهی کردن، شکم دریدن، نیروی چیزی را گرفتن، روده یا چشم و غیره را در اوردن
vacate (فعل)
خالی کردن، تهی کردن، تخلیه کردن، تعطیل کردن
disgorge (فعل)
خالی کردن، ریختن، استفراغ کردن