maker
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
سازنده، خالق
سازنده، موجد، خالق، افریننده، موسس، زاینده، افریدگار
خالق، جهان افرین
موجد، خالق
خالق، افریننده
خالق
پیشنهاد کاربران
نگره های فارسی🇮🇷 نوین و گیرای برابر واژه 🇸🇦 :
∆ آفرا ⟡ آفرای این نگاره، هنرمندی چیره دست است.
∆ سازگر ⟡ سازگر این نوشتار، نویسنده ای چیره دست بود.
∆ سازنده ⟡ سازنده این پیکره، از هنرمندان نامی بود.
... [مشاهده متن کامل]
∆ سازا ⟡ سازای این پیکره، مهندسی چیره است.
∆ نوآ ⟡ نوآی این دستگاه، پژوهنده ای پویا بود.
∆ پیرا ⟡ پیرای این دستاورد، مهندسی نام آور است
∆ پدیدآر ⟡ پدیدار این اندیشه نو، دانشمندی ژرف نگر است.
∆ آرد ( آورنده ) ⟡ آرد این شیوه، پژوهنده ای نوآور است.
∆ نگارگر ⟡ نگارگر این شیوه نوین، اندیشمندی نوجو است.
∆ پدیدآور ⟡ پدیدآور این نوشتار، نویسنده ای چیره دست بود.
∆ آفرینا ⟡ آفرینای این دیدگاه، پژوهنده ای پیشتاز بود.
∆ سازمند ⟡ سازمند این پژوهش، دانشوری کوشا بود.
∆ آفرینگر ⟡ آفرینگر این روش، دانشوری پیشرو است.
∆ سازور ⟡ سازور این ساختار، مهندسی کاردان بود.
∆ آفرا ⟡ آفرای این نگاره، هنرمندی چیره دست است.
∆ سازگر ⟡ سازگر این نوشتار، نویسنده ای چیره دست بود.
∆ سازنده ⟡ سازنده این پیکره، از هنرمندان نامی بود.
... [مشاهده متن کامل]
∆ سازا ⟡ سازای این پیکره، مهندسی چیره است.
∆ نوآ ⟡ نوآی این دستگاه، پژوهنده ای پویا بود.
∆ پیرا ⟡ پیرای این دستاورد، مهندسی نام آور است
∆ پدیدآر ⟡ پدیدار این اندیشه نو، دانشمندی ژرف نگر است.
∆ آرد ( آورنده ) ⟡ آرد این شیوه، پژوهنده ای نوآور است.
∆ نگارگر ⟡ نگارگر این شیوه نوین، اندیشمندی نوجو است.
∆ پدیدآور ⟡ پدیدآور این نوشتار، نویسنده ای چیره دست بود.
∆ آفرینا ⟡ آفرینای این دیدگاه، پژوهنده ای پیشتاز بود.
∆ سازمند ⟡ سازمند این پژوهش، دانشوری کوشا بود.
∆ آفرینگر ⟡ آفرینگر این روش، دانشوری پیشرو است.
∆ سازور ⟡ سازور این ساختار، مهندسی کاردان بود.
خالق: همتای پارسی دو بخشی برای این واژه ی عربی، اینهاست:
داتار ( پهلوی )
داتر dātar، تشن taŝan ( اوستایی )
داتار ( پهلوی )
داتر dātar، تشن taŝan ( اوستایی )
مفرد خالق
هم خانواده ی خالق
افریننده . . . . . . . . افریدگار . . . . . . .
خداوند
منشی ٔ. [ م ُ ش ِءْ ] ( ع ص ) نوآفریننده. ( مهذب الاسماء ) . مبدع. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . خلق کننده. ایجادکننده :
واهب العقل و ملهم الالباب
منشی ءالنفس و مبدع الاسباب.
سنائی ( حدیقه چ مدرس رضوی ص 61 ) .
... [مشاهده متن کامل]
منشی ٔ فکرتم چو از دو طرف
گشت معنی ستان و لفظسپار. . .
انوری ( دیوان چ مدرس رضوی ص 186 ) .
چه نفس به استقلال بی مشارکت روح منشی ٔ آن خواطر بود و صدق از صفات نفس دور. ( مصباح الهدایه چ همایی ص 176 ) . رجوع به انشاء و رجوع به مُنشی ( معنی دوم ) شود.
واهب العقل و ملهم الالباب
منشی ءالنفس و مبدع الاسباب.
سنائی ( حدیقه چ مدرس رضوی ص 61 ) .
... [مشاهده متن کامل]
منشی ٔ فکرتم چو از دو طرف
گشت معنی ستان و لفظسپار. . .
انوری ( دیوان چ مدرس رضوی ص 186 ) .
چه نفس به استقلال بی مشارکت روح منشی ٔ آن خواطر بود و صدق از صفات نفس دور. ( مصباح الهدایه چ همایی ص 176 ) . رجوع به انشاء و رجوع به مُنشی ( معنی دوم ) شود.
مترادف =پروردگار
متضاد =مخلوق
متضاد =مخلوق
خدا ، سازنده
سازندگان بهتره
این واژه نیز اورامی است که الانم تلفظ میشود خلک یا خلکه ک یا خلکان
خالق ک را به ق عربها تلفظ کردند از اورامی یا کوردی دزدیده شده است
خا در کلهوری یعنی تخم مرغ یا تخم انسان در فارسی الان بیضه گفته میشود در کوردی امروزی هلکه گون
... [مشاهده متن کامل]
ولی در کلهوری الان نیز خا تلفظ میشود
لک در کوردی یعنی چسپاندن
اگر دونفر باهم بچسپند کسی را به وجود میاورند
در زمانهای قدیم عربها نیز به بیضه میگفتند خالق
یک شهر کوردی هم داری که ان نیز تعریف شده خانقین این واژه درستش این میشود خالکین
خالق ک را به ق عربها تلفظ کردند از اورامی یا کوردی دزدیده شده است
خا در کلهوری یعنی تخم مرغ یا تخم انسان در فارسی الان بیضه گفته میشود در کوردی امروزی هلکه گون
... [مشاهده متن کامل]
ولی در کلهوری الان نیز خا تلفظ میشود
لک در کوردی یعنی چسپاندن
اگر دونفر باهم بچسپند کسی را به وجود میاورند
در زمانهای قدیم عربها نیز به بیضه میگفتند خالق
یک شهر کوردی هم داری که ان نیز تعریف شده خانقین این واژه درستش این میشود خالکین
آفریننده .
به معنای کسی که را چیزی وجود می آورد
یکتا وه بی همتا
به معنای جان آفرین است.
یکی از نام های خدا و به معنی آفریننده است.
تبدیل کننده
آفریننده
کسی که خلق کرد
کردگار
پروردگار
پدید آورنده
بوجود آورنده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)