خالق

/xAleq/

    creator
    maker

فارسی به انگلیسی

خالق لایزال
maker

مترادف ها

maker (اسم)
سازنده، خالق

creator (اسم)
سازنده، موجد، خالق، افریننده، موسس، زاینده، افریدگار

demiurge (اسم)
خالق، جهان افرین

creating (صفت)
موجد، خالق

creative (صفت)
خالق، افریننده

omnific (صفت)
خالق

پیشنهاد کاربران

خالق: همتای پارسی دو بخشی برای این واژه ی عربی، اینهاست:
داتار ( پهلوی )
داتر dātar، تشن taŝan ( اوستایی )
خالق ( به تامیلی: Ayan ) فیلمی محصول سال ۲۰۰۷ و به کارگردانی کی. وی. آناند است. در این فیلم بازیگرانی همچون سوریا، پرابو، تمنا باتیا، آکاشدیپ سیگال ایفای نقش کرده اند.
خالق
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/خالق_(فیلم)
مفرد خالق
هم خانواده ی خالق
افریننده . . . . . . . . افریدگار . . . . . . .
خداوند
منشی ٔ. [ م ُ ش ِءْ ] ( ع ص ) نوآفریننده. ( مهذب الاسماء ) . مبدع. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . خلق کننده. ایجادکننده :
واهب العقل و ملهم الالباب
منشی ءالنفس و مبدع الاسباب.
سنائی ( حدیقه چ مدرس رضوی ص 61 ) .
...
[مشاهده متن کامل]

منشی ٔ فکرتم چو از دو طرف
گشت معنی ستان و لفظسپار. . .
انوری ( دیوان چ مدرس رضوی ص 186 ) .
چه نفس به استقلال بی مشارکت روح منشی ٔ آن خواطر بود و صدق از صفات نفس دور. ( مصباح الهدایه چ همایی ص 176 ) . رجوع به انشاء و رجوع به مُنشی ( معنی دوم ) شود.

مترادف =پروردگار
متضاد =مخلوق
خدا ، سازنده
سازندگان بهتره
این واژه نیز اورامی است که الانم تلفظ میشود خلک یا خلکه ک یا خلکان
خالق ک را به ق عربها تلفظ کردند از اورامی یا کوردی دزدیده شده است
خا در کلهوری یعنی تخم مرغ یا تخم انسان در فارسی الان بیضه گفته میشود در کوردی امروزی هلکه گون
...
[مشاهده متن کامل]

ولی در کلهوری الان نیز خا تلفظ میشود
لک در کوردی یعنی چسپاندن
اگر دونفر باهم بچسپند کسی را به وجود میاورند
در زمانهای قدیم عربها نیز به بیضه میگفتند خالق
یک شهر کوردی هم داری که ان نیز تعریف شده خانقین این واژه درستش این میشود خالکین

آفریننده .
به معنای کسی که را چیزی وجود می آورد
یکتا وه بی همتا
به معنای جان آفرین است.

یکی از نام های خدا و به معنی آفریننده است.
تبدیل کننده
آفریننده
کسی که خلق کرد
کردگار
پروردگار
پدید آورنده
بوجود آورنده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس