خاطرخواه

/xAterxAh/

    loving
    fond
    lover
    paramour
    beau
    fan

فارسی به انگلیسی

خاطرخواه کردن
infatuate

مترادف ها

keen (صفت)
تند، حاد، تیز، حساس، زیرک، مشتاق، با هوش، مایل، قوی، شدید، خاطرخواه

loving (صفت)
عاشق، صمیمی، خاطرخواه، دوستدار، با محبت، محبت امیز

fond (صفت)
خواهان، مشتاق، عاشق، شیفته، علاقمند، مایل، خاطرخواه، انس گرفته

پیشنهاد کاربران

در خلوت خود یادی از او کردن و اوقات خوشی داشتن
چشم و دل بسته و اطاعت پذیر از یار
از خاطر خواه هواداری میکنند که اکثراً برای ازدواج و وصلت خانوادگی استفاده میشود
کسی که از یاد من نمیرود خاطر خواه و عاشقش هستم
دلربا ، معشوقه
دلسوزی کردن برای کسی ، ترحم و مهربانی کردن نسبت به کسی
خاطر کسی را خواستن ، او را دوست داشتن ، خوب کسی را خواستن

بپرس