infatuate
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
تند، حاد، تیز، حساس، زیرک، مشتاق، با هوش، مایل، قوی، شدید، خاطرخواه
عاشق، صمیمی، خاطرخواه، دوستدار، با محبت، محبت امیز
خواهان، مشتاق، عاشق، شیفته، علاقمند، مایل، خاطرخواه، انس گرفته
پیشنهاد کاربران
در خلوت خود یادی از او کردن و اوقات خوشی داشتن
چشم و دل بسته و اطاعت پذیر از یار
از خاطر خواه هواداری میکنند که اکثراً برای ازدواج و وصلت خانوادگی استفاده میشود
کسی که از یاد من نمیرود خاطر خواه و عاشقش هستم
دلربا ، معشوقه
دلسوزی کردن برای کسی ، ترحم و مهربانی کردن نسبت به کسی
خاطر کسی را خواستن ، او را دوست داشتن ، خوب کسی را خواستن