خاصیت

/xAsiyyat/

    virtue
    property
    use
    quality
    ism _
    savor
    savour
    sustenance
    use(fulness)

فارسی به انگلیسی

خاصیت ارتجاعی
spring

خاصیت ارد شدن
friability

خاصیت اسیدی
acidity

خاصیت اهن ربایی
magnetism

خاصیت بخشیدن
to be efficacious

خاصیت جبر
intertia

خاصیت جذب
absorbency

خاصیت روغنی
oiliness

خاصیت شب نمایی
fluorescence

خاصیت قطبی
polarity

خاصیت گرد شدن
friability

خاصیت مغناطیسی
magnetism

خاصیت منحصر به فرد
specialty

خاصیت مومی
waxiness

خاصیت همگانی
universality

مترادف ها

nature (اسم)
نهاد، خوی، طبع، روح، خیم، سیرت، نوع، گونه، خاصیت، سرشت، طبیعت، خو، فطرت، افرینش، مشرب، خمیره، ذات، ماهیت، گوهر، غریزه، منش

character (اسم)
نهاد، خوی، طبع، شخصیت، دخشه، خط، خیم، سیرت، رقم، خاصیت، سرشت، طبیعت، صفات ممتازه، خط تصویری، خو، مونه، هر نوع حروف نوشتنی و چاپی

use (اسم)
عادت، استفاده، تمرین، سود، منفعت، فایده، کاربرد، استعمال، خاصیت، مصرف، اطلاق

cachet (اسم)
مهر، کاشه، خاصیت، کپسول

property (اسم)
خیر، استعداد، دارایی، خواست، خاصیت، مال، ویژگی، صفت خاص، ولک

feature (اسم)
ترکیب، جنبه، خط، خاصیت، چهره، خصیصه، خصوصیات، طرح صورت، ریخت

trait (اسم)
جنبه، خاصیت، نشان ویژه، ویژگی، خصیصه، نشان اختصاصی

peculiarity (اسم)
خاصیت، غرابت، خصوصیات، صفت عجیب و غریب، حالت ویژگی

پیشنهاد کاربران

ویژگی
کارکرد
کاربرد
در برخی از سرزمینهای لر نشین واژه"واکِرد" برای جایگزین این واژه عربی میکنند
مانند بی خاصیت=>بی واکرد
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
یَتیش ( پهلوی: پَتیشْن )
گاتیش ( پهلوی: گَتیشْن )
پارْمیت pãrmit ( سنسکریت: پارَمیتَ )
دِراوین ( سنسکریت: دْراوینَ )

بپرس