خراشیدن - > خراش - > خاش - > خش
تراشیدن - > تراش - > تاش - > تش ( برنده و سوزان ) - > توش ( ضربه و آسیب )
از اینرو میتوانم فهمید خاش همان خش و اسیب است و پرخاش میشود پرآسیب
تراشیدن - > تراش - > تاش - > تش ( برنده و سوزان ) - > توش ( ضربه و آسیب )
از اینرو میتوانم فهمید خاش همان خش و اسیب است و پرخاش میشود پرآسیب
یعنی محبت زیاد، کردن ؟چرا ؟اینترتو قطع کردین؟ سزیع تر بیاد. معنی لغات سپاس
خشک از ریشه خش میاد، نمونه های دیگر
خشک=خش ک ( پسوند نامساز، نمونه های دیگرش بزک، انگولک، جفتک، سرخک، متلک، ناخنک، مترسک، پرک، کپک، چشمک، سرک، نرمک، گرمک و. . . است )
خشم=خش ( خشن، سفت، اخم ) م ( پسوند نامساز، نمونه های دیگرش زخم، اخم، شخم، تخم، مهم، لخم و. . . است )
... [مشاهده متن کامل]
خشن=خش ( خشم، خراش، سخت، سفت ) ن ( پسوند نامساز )
خشخش
خاشخاش=خشخاش
خراش
خشاب=خش ( خراش، خشم، سخت ) اب ( پسوند نامساز شدن، نمونه دیگرش گواب ( جواب ) ، نواب، جوراب، کباب، کتاب، دولاب، مهراب، مرداب، گوراب ( خراب ) ، سراب، تناب، نوشاب، شاداب، پرتاب، آسیاب، سیراب )
خشت=برا لبه های تیزش از ریشه خش بهریده اند
خَش
روشنگری: در زبان پارسی سداها مهم نیستند و میتوانند بگردنند
مانند: خَش، خِشخِش، خُشک و. . .
خشک=خش ک ( پسوند نامساز، نمونه های دیگرش بزک، انگولک، جفتک، سرخک، متلک، ناخنک، مترسک، پرک، کپک، چشمک، سرک، نرمک، گرمک و. . . است )
خشم=خش ( خشن، سفت، اخم ) م ( پسوند نامساز، نمونه های دیگرش زخم، اخم، شخم، تخم، مهم، لخم و. . . است )
... [مشاهده متن کامل]
خشن=خش ( خشم، خراش، سخت، سفت ) ن ( پسوند نامساز )
خشخش
خاشخاش=خشخاش
خراش
خشاب=خش ( خراش، خشم، سخت ) اب ( پسوند نامساز شدن، نمونه دیگرش گواب ( جواب ) ، نواب، جوراب، کباب، کتاب، دولاب، مهراب، مرداب، گوراب ( خراب ) ، سراب، تناب، نوشاب، شاداب، پرتاب، آسیاب، سیراب )
خشت=برا لبه های تیزش از ریشه خش بهریده اند
خَش
روشنگری: در زبان پارسی سداها مهم نیستند و میتوانند بگردنند
مانند: خَش، خِشخِش، خُشک و. . .
در زبان گیلکی خاش از واژه سومری haš می آید که به معنی سنگ می باشد که اشاره به سختی استخوان دارد.
مادر زن ( در خراسان گفته می شود )
( در زبان گیلکی ) =استخوان