خاریدن


    itch
    prickle
    tickle

مترادف ها

itch (فعل)
خارش کردن، خاریدن

tickle (فعل)
خارش کردن، خاریدن، غلغلک دادن

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
خاریدنخاریدنخاریدنخاریدن
کِلآشیدن = خاریدن
امروزه "خاریدن" به چِم "حسی در پوست که فرد را می وادارد تا با کشیدن ناخن بر روی ان قسمت، آن حس را ببرطرفد" است که دربرابر "to itch" بکار می رود.
ولی خاراندن به معنای "کشیدن ناخن بر روی قسمتی از پوست" است که مقابل "To scratch" است.