خارج

/xArej/

    extraneous
    outside
    out
    foreign destination
    abroad
    foreign destination(s)

فارسی به انگلیسی

خارج از
exo-, out

خارج از انتظار
unhoped-for

خارج از برنامه
unscheduled

خارج از جای تعیین شده
offside

خارج از جای سرپوشیده
alfresco

خارج از حد
off-limits

خارج از خیابان اصلی
off-street

خارج از دادگاه
extrajudicial

خارج از دسترس قانون
extralegal

خارج از ذهن و مغز انسان
external

خارج از زمین بازی
out

خارج از زناشویی
extramarital

خارج از صف
noncombatant
out of the ranks, irregular or non-combatant

خارج از صلاحیت دادگاه
extrajudicial

خارج از ضرب
out of tempo or rythm

خارج از فصل توریستی
offseason

خارج از فصل خود
unseasonable

خارج از فهم بشر
secret

خارج از قوه بیان انسان
unspeakable

خارج از قوه تعقل
imponderable

مترادف ها

overseas (اسم)
خارج، خارجه

exteriority (اسم)
خارج، فضای ازاد

abroad (اسم)
خارج، خارجه

out (صفت)
خارج، خارجی، اشکار، بیرونی، حذف شده، افشاء شده

foreign (صفت)
خارج، خارجه، بیگانه، خارجی، اجنبی، ناجور، بیرونی، غریبه، نا مناسب

external (صفت)
بیرون، خارج، خارجی، ظاهر، بیرونی، ظاهری

outer (صفت)
خارج، خارجی، بیرونی

exterior (صفت)
خارج، خارجه، خارجی، ظاهر، بیرونی، ظاهری، واقع در سطح خارجی، صوری

پیشنهاد کاربران

خارج خودش فارسی است، قرچس، قرضس. لری ایت که همان اوتout باشد.
خارج: همتای پارسی این واژه ی عربی اینهاست:
نیشکان niŝkān ( سغدی: niŝkrān )
بکبار bekbār، بیسا bisā، ویگام vigām ( سغدی )
نیژ niž ( اوستایی )
واژه خارج
معادل ابجد 804
تعداد حروف 4
تلفظ xārej
نقش دستوری قید
ترکیب ( اسم ) [عربی]
مختصات ( رِ ) [ ع . ]
آواشناسی xArej
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع واژگان مترادف و متضاد
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگ فارسی معین
بهترین واژه به جای واژه صد درصد عربی خارج واژه جایگزین پهلوی انیران است.

برون/بیرون [فارسی]، خارج [عربی]
inter: میان [فارسی]، بین [عربی]
intra: درون [فارسی]، داخل [عربی]
extra: برون/بیرون [فارسی]، خارج [عربی]
نمونه ها:
internet: میان شبکه [فارسی]، بین شبکه [بیگانه]، میان شبکه ای [فارسی]، بین شبکه ای [بیگانه]، اینترنت ( شبکه ای که میان ( :بین ) کشورها است و همه کشورها به آن دست رسی دارند )
...
[مشاهده متن کامل]

intranet: درون شبکه [فارسی]، داخل شبکه [بیگانه]، درون شبکه ای [فارسی]، داخل شبکه ای [بیگانه] اینترانت ( شبکه ای که درون ( :داخل ) یک کشور است و تنها همان کشور به آن دسترسی دارد )
extranet: برون/بیرون شبکه [فارسی]، خارج شبکه [بیگانه]، برون/بیرون شبکه ای [فارسی]، خارج شبکه ای [بیگانه] ( چیزی که روی شبکه نیست و کسی به آن دسترسی ندارد )
intercellular: میان یاخته [فارسی]، بین سلول [بیگانه]، میان یاخته ای [فارسی]، بین سلولی [بیگانه] ( چیزی که میان یاخته ها ( :بین سلول ها ) است )
intracellular: درون یاخته [فارسی]، داخل سلول [بیگانه]، درون یاخته ای [فارسی]، داخل سلولی [بیگانه] ( چیزی که درون یاخته ( :داخل سلول ) است )
extracellular: برون/بیرون یاخته [فارسی]، خارج سلول [بیگانه]، برون/بیرون یاخته ای [فارسی]، خارج سلولی [بیگانه] ( چیزی که بیرون/بیرون یاخته ( :خارج سلول ) است )

برون . . . .
خارجیدن از جایی.
خازجاندن چیزی/کسی از جایی.
برون، بیرون، بیگانه، خارجه، تحصیلات عالی حوزوی، سطح عالی فقه

بپرس