حین

/heyn/

    time
    moment
    pending
    interim

فارسی به انگلیسی

حین انجام وظیفه
while on discharge

حین پرواز
in-flight

مترادف ها

time (اسم)
عصر، عهد، فرصت، ساعت، روزگار، زمان، مرتبه، مدت، هنگام، وقت، موقع، گاه، زمانه، حین، ایام

پیشنهاد کاربران

حین. [ ح َ ] ( ع اِ ) مرگ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . هلاکی. ( مهذب الاسماء ) ( منتهی الارب ) . هلاک. ( اقرب الموارد ) . || بلا و آزمایش. ( منتهی الارب ) . محنت. ( اقرب الموارد ) . || ( مص ) نزدیک گشتن وقت. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) . || رسیدن وقت. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) . هنگام بودن. ( المصادر زوزنی ) . || خشک گردیدن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) . || هلاک شدن. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( اقرب الموارد ) ( المصادر زوزنی ) : اذا جائت الحین حارت العین. || موفق به رشاد نگردیدن. ( منتهی الارب ) . موفق نشدن بر رشد و در محنت افتادن. ( ناظم الاطباء ) .
...
[مشاهده متن کامل]

حین. ( ع مص ) نزدیک گشتن وقت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . || رسیدن وقت. ( منتهی الارب ) . رسیدن وقت نماز. ( ناظم الاطباء ) . || خشک گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . رجوع به حَین شود. || ( اِ ) روزگار. ( منتهی الارب ) . || هنگام. ( مهذب الاسماء ) ( منتهی الارب ) . وقت. ( بحر الجواهر ) ( غیاث ) . گاه.
منبع. لغت نامه دهخدا

حین = وازیره / هنگام / وقت
آب زنید راه را هین که نگار میرسد / مژده دهید باغ را بوی بهار میرسد . این واژه ( هین ) ایرانیست و یک کسره گرفته در تازی وات ه هم به ریخت ح نوشته شده . پاینده ایران.
هنگام،
حِین
واژه ی اَرَبی شده ی " هِن " در هِنگام : هِن - گام
می توان به چهرِ " هِین " به کار گرفت .
در جریان
هوالعلیم
حین: ( HEYN ) :مدت زمان انجام کار ؛ درحالیکه
هنگام
مدت