حین

/heyn/

    time
    moment
    pending
    interim

فارسی به انگلیسی

حین انجام وظیفه
while on discharge

حین پرواز
in-flight

مترادف ها

time (اسم)
عصر، عهد، فرصت، ساعت، روزگار، زمان، مرتبه، مدت، هنگام، وقت، موقع، گاه، زمانه، حین، ایام

پیشنهاد کاربران

آب زنید راه را هین که نگار میرسد / مژده دهید باغ را بوی بهار میرسد . این واژه ( هین ) ایرانیست و یک کسره گرفته در تازی وات ه هم به ریخت ح نوشته شده . پاینده ایران.
هنگام،
حِین
واژه ی اَرَبی شده ی " هِن " در هِنگام : هِن - گام
می توان به چهرِ " هِین " به کار گرفت .
در جریان
هوالعلیم
حین: ( HEYN ) :مدت زمان انجام کار ؛ درحالیکه
هنگام
مدت

بپرس