حیف

/heyf/

    alas
    shame
    injustice
    oppression
    pity!

فارسی به انگلیسی

حیف و میل
misappropriation, misuse, peculation
embezzlement

حیف و میل کردن
misappropriate, peculate
to embezzle

حیف و میل کننده
larcenist

حیف کردن
to do injustice

حیف که نمی توانم اوراببینم
if i could only meet him.pity i cant meet him.

مترادف ها

oppression (اسم)
تعدی، جور، حیف، فشار، افسردگی، ظلم، ستم، بیداد

injustice (اسم)
ستیز، حیف، ظلم، ستم، ستمگری، بیداد، بی عدالتی، بی انصافی

alack! (صوت)
حیف

پیشنهاد کاربران

در بلوچی به جای حیف می گویند حیپ
واژه حیف
معادل ابجد 98
تعداد حروف 3
تلفظ heyf
نقش دستوری صوت
ترکیب ( شبه جمله ) [عربی: حَیف]
مختصات ( حِ ) [ ع . ] ( اِمص . )
آواشناسی heyf
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
حیف نیست = تباه نمی شود
حیف اون چشم که با دیدن کلمات کتابهای وصفحات سایتهای منحرف ومزخرف وبی محتوای مفید تلف میشن.
اولا کنایه از نالایقی فرد در داشتن چیزی است
دوما به موقع تاسف خوردن می گویند مثلا حیف از جوانی
ازدست رفتن، ارزش قائل نبودن
دریغا، افسوس که
قدر ندانستن. اه وافسوس
کنایه از آه و افسوس

بپرس