حکومت

/hokumat/

    archy _
    dominion
    governance
    government
    raj
    reign
    rule
    state
    governorship
    small province

فارسی به انگلیسی

حکومت استبدادی
despotism

حکومت اسقفان بر کلیسا
prelacy

حکومت اشراف
aristocracy

حکومت امپراتور
empire

حکومت ایلخانی
tribalism

حکومت بد
misrule

حکومت پادشاهی
monarchy

حکومت پلیسی
police state

حکومت پولداران
plutocracy

حکومت جمهوری
republic

حکومت رعب و تهدید
police state

حکومت روحانیون
theocracy

حکومت سرنیزه
sword-law

حکومت سه نفری
triumvirate

حکومت شوروی
sovietism

حکومت فرانکلین روزولت
new deal

حکومت قلدری
sword-law

حکومت مردم بر مردم
democracy

حکومت مشترک
condominium

حکومت مشروطه
constitutionalism

مترادف ها

regimen (اسم)
پرهیز، حکومت، دسته، پرهیز غذایی، سیستم اداری

administration (اسم)
اجرا، حکومت، سیاست، وصایت، ادارهء کل، الغاء، تصفیه، فرم اداری

government (اسم)
حکومت، صلاحدید، دولت، فرمانداری، طرز حکومت هیئت دولت، عقل اختیار

reign (اسم)
حکومت، سلطنت، حکمفرمایی، حکمرانی

power (اسم)
پا، حکومت، برتری، بازو، عظمت، قدرت، نیرو، برق، توان، زبر دستی، زور، سلطه، سلطنت، نیرومندی، بنیه، توش، اقتدار، قدرت دید ذره بین، سلطه نیروی برق

dominion (اسم)
حکومت، قلمرو، ملک

raj (اسم)
حکومت، سلطنت

پیشنهاد کاربران

حُکومَت نظامی است که تحت آن یک کشور یا یک اجتماع اداره می شوند. حکومت ابزاری است که به وسیله آن سیاست های دولت مورد اعمال واقع می شوند و همین طور این نهاد خود سیاست گذار و تعیین کننده راهبردهای پیش روی کشور است. این نهاد معمولاً از سه بخش یا قوه تشکیل می شود: قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضاییه.
...
[مشاهده متن کامل]

تمام کشورها با حکومت هایی که از پی هم می آیند، اداره می شوند. هر حکومتی که جایگزین حکومت دیگر می شود متشکل از بدنه ای از افراد است که تصمیمات سیاسی را اتخاذ کرده و بر اجرای آن ها نظارت دارند. کارکرد ایشان این است که قوانین را ایجاد کرده و آن ها را عملی سازند و در مواقع اختلافات و درگیری ها میان طرفین دعوا داوری کنند. در بعضی از جوامع، این حکومت ها به گونه ای ابدی یا موروثی کنترل امور را در دست دارند. در دیگر جوامع که دموکراسی در آن ها نقش به سزایی دارد، نقش های سیاسی در جای خود باقی می مانند اما جا به جایی در میان افرادی است که در این نقش ها و موقعیت ها قرار می گیرند.
حکومت به هر شکلی که وجود داشته باشد، بر تمام فعالیت های شهروندان به طرق بسیار مهمی تأثیرگذار است. به همین دلیل، دانشمندان علم سیاست عموماً بحث می کنند که حکومت نباید به تنهایی مورد مطالعه قرار بگیرد، بلکه این مطالعه باید به همراه مطالعه انسان شناسی، اقتصاد، تاریخ، فلسفه، علم و جامعه شناسی باشد.
واژه حکومت از ریشه عربی حکم می آید که به معنی قضاوت کردن و دستور دادن و داوری کردن و همین طور جلوگیری کردن و دهنه زدن به اسب است. این واژه با واژه حکمت به معنی دانایی نیز هم ریشه است.
واژه حکومت در زبان انگلیسی گاورمِنت ( به انگلیسی: Government ) نامیده می شود. این واژه ریشه در سالیان دور دارد و در انگلستان قرون وسطی، فرانسه باستان و یونان باستان رواج داشته است. ریشه این واژه در زبان انگلیسی به کلمه یونانی آن بازمی گردد و از انشقاق چند کلمه مجزا تشکیل شده است. در بریتانیا ( و بسیاری از دیگر کشورهای جهان که از نظام سیاسی این کشور تأثیر پذیرفته اند ) ، این واژه به شاخه اجرایی و قوه مجریه دولت نیز به طور خاص گفته می شود، این مفهوم بریتانیایی از Government معادل اما مفهوم آمریکایی Administration است که در آمریکا به قوه مجریه آن اشاره دارد. در آمریکا واژه Government به نظامی گسترده تر نظر دارد که تحت آن کشور مورد سازمان دهی و اداره قرار می گیرد.

حکومتحکومتحکومتحکومتحکومتحکومت
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/حکومت
حُکومَت: ١. کشوَرداری، سرزمینداری، قلمروداری، شهرداری، روستاداری، فرمانروایی، فرمان راندن ٢. چیرگی ٣. داوری، دادوری ۴. فرماندهی، فرمانداری ۵. پادشاهی
همتای پارسی حکومت، واژه ی پهلوی رایِن rāyen می باشد.
حکومت در دانش سیاسی به روح حاکم بر نظام گفته می شود و نظام یعنی همه ی قوانینی که کشور از روی آنها اداره می شود؛ پس زمانی که گفته می شود حکومت اسلامی، یعنی قوانین کشور برگرفته از اسلام است.
🇮🇷 همتای پارسی: فرمانروایی 🇮🇷
واژه حکومت
معادل ابجد 474
تعداد حروف 5
تلفظ hokumat
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: حکومة]
مختصات ( حُ مَ ) [ ع . حکومة ] ( مص ل . )
آواشناسی hokumat
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع فرهنگ فارسی عمید
تفاوت دولت و حکومت: حکومت در بر دارنده ی چهار عنصر مانند جمعیت، قلمرو، دولت و حاکمیت است. دولت یک مفهوم محدود و یکیاز عناصر حکومت است.
صفت
فرمانفرمایی
کیان
the helm of state
نظام
رهبری . سرپرستی. . کشور داری . . .
‏خَشاییدن = حکومت کردن
خَشایش = حکومت
بن مایه: فرهنگ سغدی، دکتر بدرالزمان قریب
‎#پارسی دوست
دستگاه حاکم
زمامداری
حکومت : امارت و پادشاهی
امارت، پادشاهی، حکمرانی، دولت، ریاست، سلطنت، صدارت، فرمانروایی، وزارت
الف ـ روح حاکم بر قوانین یک کشور است؛ به عبارت دیگر، منبع استخراج قوانین یک کشور را گویند. وقتی گفته می شود حکومت اسلامی، یعنی قوانین کشور برگرفته از احکام اسلام است. ب ـ به معنی دولت. وقتی گفته
می شود حکومت ایران، عراق، پاکستان و . . . یعنی دولت ایران و . . .
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس