رأی به معنی امروزی با معنای دوهزارسال قبل یکی نبود. . . =معنی امروزی ( معاصر ) کنایة از اظهار نظر وتفکُر به فعل "راء" ( عربی دو هزار سال قبل ) رجوع کنید. . . . البته ادامه دارد. . .
پیشنهاد به جایِ واژه یِ {حُکم} در دانِش هایی همچون {منطق، ریاضی}: 1 - سری می زنیم به برابرِ این واژه در زبانِ {آلمانی}. واژه یِ {urteil} در این زبان است که از دو بخشِ {ur:پیشوند به چَمِ {به بیرون}} و {teil:به چَمِ {بخش، قسمت، پار، پاره}} است. ... [مشاهده متن کامل]
در پارسی، واژه یِ {آزپار} و با کارواژه یِ {آزپاشتَن} ساخته میشود. 2 - میتوانیم از واژه یِ {راستاگ:راست. اگ} نیز بهره بریم که از {راست} به همراهِ پسوندِ {اگ} ساخته شده است. ( اگر بنا بر آن باشد که حُکم چیزی درست باشد که در بیشتر موارد اینگونه است ) بِدرود!
حکم نام بازی با ورق های بازی ( ۵۲تایی ) متکی بر بخت و مهارت است. محبوب ترین گونهٔ این بازی نوع چهارنفرهٔ آن است گرچه گونه های دو، سه، پنج و شش نفره آن هم بازی می شود. در میان بازی های ورق حکم نزد ایرانیان از محبوبیت زیادی برخوردار است. در گونهٔ چهارنفره حکم بازیکنان دو به دو یار یکدیگرند و دیگر گونه ها ( به جز شش نفره ) هر کس علیه بقیه بازی می کند. اساس برد و باخت در هر «دور بازی» بر برنده شدن در «هفت بازی» یا «هفت دست بازی» استوار است و اساس برنده شدن در هر دست بازی کسب هفت امتیاز است که به هر کدام از این امتیازها هم «دست» می گویند. برنده شدن هر امتیاز را اصطلاحاً «دست گرفتن» می گویند؛ مثلاً ممکن است در بازی پنجم از هفت بازی گروه بازنده شش دست گرفته باشد و گروه برنده هم که هفت دست گرفته است. در گونهٔ چهارنفره امتیازها برای تیم لحاظ می شود و نه فرد. ... [مشاهده متن کامل]
معمولاً برگ ها در آموزش بازی حکم شامل ۴ خال می باشند یعنی به ۴ دسته اصلی تقسیم می شوند. خال خشت: که به شکل لوزی و قرمز رنگ هستند. خال پیک: به شکل عدد ۵ است که پایه هم دارد و به رنگ مشکی می باشد. خال دل: به شکل قلب می باشد و قرمز رنگ است. خال خاج یا گشنیز: به شکل برگ و مشکی رنگ می باشد. بهتر است بدانید که این خال ها در هر بازی بر اساس نوع حکم ارزش و اعتبار خاص پیدا می کنند. هر خال نیز دارای ۱۳ برگ می باشد که به ترتیب K, Q، J و A، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۹، ۱۰ می باشند. ترتیب ورق های هر خال بر اساس ارزیابی درجه نظامی، از کمینه به بیشینه بدین ترتیب است: ۲ ( کم درجه ترین خال ) ، ۳، ۴. . . ۱۰، سرباز، بی بی، شاه، تک ( آس ( به فرانسوی: Ace ) ) . به طور پیش فرض خال ها بر یکدیگر برتری ندارد. اما پس از تعیین خال حکم توسط حاکم، برتری و غالبیت از سوی تمامی خال های حکم بر تمامی مجموع ۳۹ خال دیگر برقرار می شود. ضعیف ترین ورق این ۱۳ خال برتر و غالب، ورق با نمره ۲ است که از مجموع ۳ ورق تک ( آس ) خال های دیگر هم برتر و غالب تر شناخته و در نظر گرفته می شود. خال حکم در ابتدای هر دور ( Round ) بازی توسط فردی که در مقام حاکم آن دور نشسته است، تعیین می شود. نحوهٔ حاکم شدن در ذیل توضیح داده خواهد شد. به خاطر محبوبیت بیشتر حکم چهارنفره قوانین بازی بر اساس آن شرح داده می شود و سپس در مورد انواع دیگر بازی حکم تفاوت ها با حکم چهار نفره ذکر می شود.
حکم واژه ای عربی برابر فرمان است. در آبادیس برای برابر پارسی واژه امر آمده که پارسی نیست.
حکم: hokm دستوری است زبانی یا نوشتاری که با آن اقتدار آشکار می شود؛ و بر اساس اختیاری که فرد یا افراد دارند برای انجام دادن یا ندادن کاری برای همیشه یا موقت برای پیشبرد کارها و یا پیشگیری از آسیب ها یا ... [مشاهده متن کامل]
زیان ها به دیگران می دهند به گونه ای که خود دستور دهنده یا دهندگان هم باید از آن پیروی نمایند و برای سرپیچی از آن مجازات تعیین شده است.
واژه حکم معادل ابجد 68 تعداد حروف 3 تلفظ hokm نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم ) [عربی، جمع: اَحکام] مختصات ( حِ کَ ) [ ع . ] ( اِ. ) آواشناسی hakam الگوی تکیه WS شمارگان هجا 2 منبع فرهنگ فارسی معین
رای
واژه حکم کاملا پارسی است چون در عربی می شود جملة این واژه یعنی حکم صد درصد پارسی است.
عجمنده عقب مانده
فرمان
راغب در مفردات خود می گوید: لفظ ( حکم ) در اصل به معنای منع به منظور اصلاح است ، و به همین جهت لگام حیوان را ( حکمة الدابة ) - به فتح حأ و کاف - نامیده و می گویند: ( حکمت الدابة بالحکمة حیوان را به وسیله حکمه ( دهنه ) منع کردم ) و نیز می گویند: ( احکمتها برای حیوان لگام درست کردم ) و همچنین طناب کشتی را ( حکمه ) نامیده می گویند: ( حکمت السفینة و احکمتها ) و شعر شاعر هم که گفته است : ( ابنی حنیفة احکموا سفهائکم ) به این معنا است که : ای قبیله بنی حنیفه افراد نادان و سفیه خود را لگام کنید. ... [مشاهده متن کامل]
این کلمه وقتی به خدای تعالی نسبت داده شود، اگر در مسأله تکوین و خلقت باشد معنای قضای وجودی را که ایجاد و آفرینش باشد می دهد که مساوق با وجود حقیقی و واقعیت خارجی به مراتب آن است ، مانند آیه ( و الله یحکم لا معقب لحکمه ) و آیه ( و اذا قضی امرا فانما یقول له کن فیکون ) و به اعتباری میتوان آیه ( قال الذین استکبروا انا کل فیها ان الله قد حکم بین العباد ) را از این باب گرفت . و اگر در تشریع باشد معنای قانونگذاری و حکم مولوی را می دهد، و به این معنا است آیه ( و عندهم التوریة فیها حکم الله ) و آیه ( و من احسن من الله حکما ) و لذا در آیه ( و جعلوا لله مما ذرا من الحرث و الانعام نصیبا فقالوا هذا لله بزعمهم و هذا لشرکائنا ) - تا آنجا که می فرماید - ( سأ ما یحکمون ) کسانی را که به خود اجازه تشریع و قانونگذاری را داده اند ملامت کرده . و وقتی همین لفظ به انبیا ( علیهم السلام ) نسبت داده شود معنای قضا را که یکی از منصبهای الهی است و خداوند انبیای خود را به آن منصب تشریف و اکرام کرده افاده می کند، و در این باره فرموده است : ( فاحکم بینهم بما انزل الله و لا تتبع اهوأهم عما جأک من الحق ) و نیز فرموده : ( اولئک الذین آتیناهم الکتاب و الحکم ) . ( تفسیر المیزان )
الیس الله به احکم الحاکمین موارد اجرا شده طبق ضوابط حکم =دستور غیر تغییر مگر به زمان
واژگان دستوری و فرمایش و فرمان
پرماته یا پرماتی. . . . رخسار دیگری از واژه ی فرمان از کارواژه ی برساختگی پرماتیدن ( امرکردن، حکومت کردن ) . پرماته ریشه ی سغدی که یکی از زبان های ایرانی میانه و پارسی میانه آمده و می توان جداشده های بسیاری از آن ساخت. ... [مشاهده متن کامل]
پرماتگان؛پرماتیاری=امپراطوری, impire پرماتیار=امپراطور، emperor پرماتی یا پرماتشِ پَلمَسِه=حکم اتهام پرماتانه=بطور مطلقا لازم و . . . .