حکاکی

/hakkAki/

    engraving
    etching
    polishing ofjewels

فارسی به انگلیسی

حکاکی کردن
engrave, etch, to engrave

حکاکی کردن نقطه ای
stipple

مترادف ها

carving (اسم)
بریدن، کنده کاری، حکاکی، فر کوتاه مدت

engraving (اسم)
حکاکی

gravure (اسم)
حکاکی، شکل، گراور

پیشنهاد کاربران

حکاکی بیشترزمانهای قدیم استفاده میکردن مثل مهر اشخاص وخیلی چیزهای دیگرکه شاهان قدیم روی انگشترهای اسم خودشون روحک میکردن درکل حک کردن مورد خوبی هستش توی کشورخودمون کاربردهای زیاددارد
بخت و قسمت
حکاکی: سوده گری، مهره سائی، نگین سائی، مهرکنی. حکاکی یعنی با وسیله هایی برجستگی و فرورفتگی طرح و نقش را به روی چوب، فلز و . . . ایجاد کردن. فلزکاری، قلمزنی، مرصع کاری ( نگین نشانی ) و . . . جملگی حکاکی
...
[مشاهده متن کامل]
محسوب می شوند. کنده کاری روی اجسام به شیو ه های گوناگون و با ابزارها ی متنوع صورت می گیرد. اگرچه محصول تمام این ابزارها برجستگی و فرورفتگی ( حجم برداری ) است اما این عمل گاهی با قدرت انحلال اسیدها انجام میشود و نباید حکاکی را فقط تراشیدن تصورکرد. ( دستور حکاکی، مهردادخلقی، ص۲ ) .

بپرس