حک کردن


    carve
    engrave
    incise

فارسی به انگلیسی

حک کردن پاک کردن
to erase

حک کردن در بالای چیزی
superscribe

مترادف ها

abrade (فعل)
برانگیختن، پاک کردن، تحریک کردن، ساییدن، خراشیدن زدودن، حک کردن

carve (فعل)
حک کردن، بریدن، کنده کاری کردن، تراشیدن، منبت کاری کردن، منقور کردن

lithograph (فعل)
حک کردن

پیشنهاد کاربران

بررسی ساده واژگان "نِوِشتن، نگاشتن" و واژه سازی از آنها.
"نوشتن" دارای پیشوند "نِ" می باشد که برابر "به پایین" می باشد. با نگرش ( =توجه ) به مینه ( =معنی ) "نوشتن" در میابیم که "وِشتن" با بن کنونی "ویس" باید برابر "ثبت کردن، نقش انداختن، حک کردن" است.
...
[مشاهده متن کامل]

پس به جای "ثبت کردن، حک کردن" بگوییم "وِشتَن"
برای "نگاشتن" نیز همین را داریم. "گاشتن" با بن کنونی "گار" برابر "ثبت کردن، حک کردن" است.
از نگاه من "گاشتن" بن واژه شایسته تری ا ست ( چون برای نمونه میخواهید بگویید "ثبت کن، حک کن" ، بگوییم "بِویس" بهتر است یا "بِگار"؟ از نگاه من دومی کمتری بهتر است )

بدرود!

Etch : خطهای نقاشی را حک کردن
نوشتن روی تخته سنگ
یا چوب
نقش کردن
حک کردن =خراشیدن ، تراشیدن
Burntحک کردن بر روی چوب

بپرس