حومه

/hume/

    suburbs
    outskirts
    environs
    precincts
    purlieus
    suburb

فارسی به انگلیسی

حومه ای
suburban

حومه نشین
suburban, suburbanite

حومه ها و حومه نشینان
suburbia

مترادف ها

vicinity (اسم)
مجاورت، نزدیکی، بستگی، حومه، همسایگی

environs (اسم)
پیرامون، اطراف، دوروبر، حومه، توابع، حول و حوش

outskirt (اسم)
مرز، حاشیه، حومه، حوالی

پیشنهاد کاربران

حومه ( روسی: Окраина ) فیلمی در ژانر درام به کارگردانی بوریس بارنت است که در سال ۱۹۳۳ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به نیکولای بوگولیوبوف اشاره کرد.
حومه
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/حومه_(فیلم)
علّا مه مهدی بارانی.
معنی حومه :حامَ حَوْمًا و حَوَمَانًاحَوْلَهُ دورزدن ، گشتن و گشت و گذار : گرداب و محل چرخیدن و گشتن چیزی ، یا دور چیزی، یا محل و مکان و نقطه طغیان یا تشدد و عظیم و خطرناک جلوه نمودن چیزی ، مانند آب دریا و غیره
...
[مشاهده متن کامل]

در محاوره نزدیکی و اطراف و حول شهر را گویند و گه گاهی به گنبد یا چیزهای گنبد مانند نیز اشاره دارد حامَ حول دور زدن . . .
در جملات گوناگون معنای حام و حومه متغیر است،
حامَ حولَ غَرَضِهِ و علیهِ: خواهان خواسته خود شد
- حامَ الرّجُلُ : آن مرد تشنه شد
- حامَ تْ علی القَضِیَّةِ الشبُهَاتُ : در آن موضوع موارد شُبهه و مشکوک بنظر رسید
حامَ حولَ غَرَضِهِ و علیهِ: خواهان خواسته خود شد
- حامَ الرّجُلُ : آن مرد تشنه شد
- حامَ تْ علی القَضِیَّةِ الشبُهَاتُ : در آن موضوع موارد شُبهه و مشکوک بنظر رسید
- حامَ تِ الشبهَةُ ضِدَّهُ: مورد شُبهِه صحیح بوده و متّهم گردید. حامَ تْ علی القَضِیَّةِ الشبُهَاتُ : در آن موضوع موارد شُبهه و مشکوک بنظر رسید
حامَ حولَ غَرَضِهِ و علیهِ: خواهان خواسته خود شد
حامَ الرّجُلُ : آن مرد تشنه شد
حومه نشین در محاوره شهر و شهرک نشین یا اطراف شهر نشین یا شهرک و روستا نشین را گویند، روستایی که قریب شهر است ، شهرکی که مجاور شهر است ، شهری که قریب و مجاور شهری بز گتر است و تابع شهرت و قوانین آن شهر بزرگ تر است،

outskirt
حومه
این واژه پارسی است و از پارسی به اَرَبی درآمده است و بهتر است با "ه" نوشته شود:
هومه
این واژه هم ریشه با واژه های :
انگلیسی :home
آلمانی : Heim
هر دو به مینه ی خانه است گرچه در این دو زبان واژه های:
...
[مشاهده متن کامل]

انگلیسی : house
آلمانی : Haus
هم هست ولی یکمی ( اولی ) بیشتر با سهش ( احساس )
همراه است.
ما میتوانیم به همین چهر : هومه با مینه ی پیرامون و گِرداگِرد خانه به کار ببریم و بیانگاریم که پسان تر ها خانه مینه ی شهر را پیدا کرده است و سپس گِرد ِ شهر شده است.

پیرامون

بپرس