حومه ( روسی: Окраина ) فیلمی در ژانر درام به کارگردانی بوریس بارنت است که در سال ۱۹۳۳ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به نیکولای بوگولیوبوف اشاره کرد.
علّا مه مهدی بارانی. معنی حومه :حامَ حَوْمًا و حَوَمَانًاحَوْلَهُ دورزدن ، گشتن و گشت و گذار : گرداب و محل چرخیدن و گشتن چیزی ، یا دور چیزی، یا محل و مکان و نقطه طغیان یا تشدد و عظیم و خطرناک جلوه نمودن چیزی ، مانند آب دریا و غیره ... [مشاهده متن کامل]
در محاوره نزدیکی و اطراف و حول شهر را گویند و گه گاهی به گنبد یا چیزهای گنبد مانند نیز اشاره دارد حامَ حول دور زدن . . . در جملات گوناگون معنای حام و حومه متغیر است، حامَ حولَ غَرَضِهِ و علیهِ: خواهان خواسته خود شد - حامَ الرّجُلُ : آن مرد تشنه شد - حامَ تْ علی القَضِیَّةِ الشبُهَاتُ : در آن موضوع موارد شُبهه و مشکوک بنظر رسید حامَ حولَ غَرَضِهِ و علیهِ: خواهان خواسته خود شد - حامَ الرّجُلُ : آن مرد تشنه شد - حامَ تْ علی القَضِیَّةِ الشبُهَاتُ : در آن موضوع موارد شُبهه و مشکوک بنظر رسید - حامَ تِ الشبهَةُ ضِدَّهُ: مورد شُبهِه صحیح بوده و متّهم گردید. حامَ تْ علی القَضِیَّةِ الشبُهَاتُ : در آن موضوع موارد شُبهه و مشکوک بنظر رسید حامَ حولَ غَرَضِهِ و علیهِ: خواهان خواسته خود شد حامَ الرّجُلُ : آن مرد تشنه شد حومه نشین در محاوره شهر و شهرک نشین یا اطراف شهر نشین یا شهرک و روستا نشین را گویند، روستایی که قریب شهر است ، شهرکی که مجاور شهر است ، شهری که قریب و مجاور شهری بز گتر است و تابع شهرت و قوانین آن شهر بزرگ تر است،
outskirt
حومه این واژه پارسی است و از پارسی به اَرَبی درآمده است و بهتر است با "ه" نوشته شود: هومه این واژه هم ریشه با واژه های : انگلیسی :home آلمانی : Heim هر دو به مینه ی خانه است گرچه در این دو زبان واژه های: ... [مشاهده متن کامل]
انگلیسی : house آلمانی : Haus هم هست ولی یکمی ( اولی ) بیشتر با سهش ( احساس ) همراه است. ما میتوانیم به همین چهر : هومه با مینه ی پیرامون و گِرداگِرد خانه به کار ببریم و بیانگاریم که پسان تر ها خانه مینه ی شهر را پیدا کرده است و سپس گِرد ِ شهر شده است.