( حوزة ) حوزة. [ ح َ زَ ] ( ع اِ ) ناحیه. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) . ناحیت. ( مهذب الاسماء ) . || مرکز. مجتمع.
- حوزةالملک ؛ دارالملک. پای تخت. بیضه ملک. دارالسلطنه. عاصمه. کرسی. قصبة. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) .
... [مشاهده متن کامل]
- حوزه انتخابات .
- حوزه درس .
- حوزه قضائی .
|| میانه ملک. || انگوری است. ( منتهی الارب ) . || فرج زن. || طبیعت. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) .
منبع. لغت نامه دهخدا
خدا آیین روند#واروگشته.
آخوندیت دو گروه اند؛
۱=خداآیین روند پیشرو که دو روزشان در پیشروی یکسان نیست
۲=واروگشته که دوساعتشان در واماندگی یکسان نیست.
یک چیزی بگم شاید متعجب بشوید و همه دیس لایک کنید
حوزه کلمه انگلیسی و همان house هست. اینو منم نمیدونستم ولی یک نفر معتبر بهم گفت . حوزه علمیه هم توسط انگلیسیها تاسیس شده است و اوایل مسمی به همین کلمه شده حوزه نجف و قم و . . . بعدا جاهای دیگر هم استعمال شد حوزه استحفاظی حوزه قضایی
... [مشاهده متن کامل]
حوزه هیچ ریشه عربی و فارسی ندارد و از house ماخوذ شده است
سلام ، حوزه همان مرتبط به ، قسمت یا قلمرو خاص علمی را گویند
حوزه:
۱ - محدوده یا قلمرو جغرافیایی که تحت تاثیر یک پدیده طبیعی یا یک عمل یا رفتار است
مانند حوزه استحفاظی ، حوزه انتخاباتی ، حوزه نفتی
۲ - محلی که فعالیت خاصی در محدوده آن انجام می شود
مانند حوزه علمیه
Sphere
زمینه
عرصه
حوزه= به اختصار بگویم که محدوده قلمرو که از کشور کوچکتر و از یک شهر و دهستان بزرگتر مثل حوزه استحفاظی استان سمنان باز در دل آن حوزه استحفاظی شهرستان دامغان وغیرو
گستره
بیش تر برابرهای یاد شده در بالا یا نادرست یا نارسایند. با این همه، چنانچه از برخی برابرهای کاربردی در زمینه هایی ویژه درگذریم، دربرگیرنده ( عمومی ) ترین برابر پارسی واژه ی �حوزه�، �گستره� است.
حیطه
ambitThey believe that all the outstanding issues should fall within the ambit of the talksاونا معتقد بودن همه این مسائل حل نشده باید در داخل مذاکرات آورده شود
purviewThis case falls outside the purview of this particular court
... [مشاهده متن کامل]
این پرونده خارج از حوزه رسیدگی این دادگاه ویژه قرار می گیرد
حوزه
این واژه ای پارسی ست که به زبان اَرَبی درآمده و بهتر است که هوزه نوشته شود و خانه مینه ( معنی ) می دهد و هم ریشه با واژه های زیر است :
انگلیسی : house
آلمانی : Haus
در پارسی امروز در واژه های به نمایان ( ظاهر ) اربی به چهر :حوزه و حوض به جا مانده است :
... [مشاهده متن کامل]
حوزه ی عِلمیه = هوزه ی دانِش
حوض ِ حیاط = هوز ِ پیش سَرا
حوزه:[اصطلاح خبرنگاری] تخصص خبرنگار در یک یا چند موضوع یا رشته. مثلاً خبرنگاری در حوزه نفت تخصص دارد.
department
ناحیه
محدوده. ناحیه. منطقه. موضوع، مکان یا زمان دارای حدود مشخص.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)