حواس پرت کردن


    confuse

مترادف ها

distract (فعل)
گیج کردن، پریشان کردن، دیوانه کردن، حواس پرت کردن

پیشنهاد کاربران

حَواس ( کسی/چیزی را ) پَرت کَردَن: ذهن / فکر ( کسی/چیزی ) را درگیر کردن؛ گیج کردن، سردرگم کردن

بپرس