attack (فعل)حمله کردن، حمله کردن بر، مبادرت کردن به، تاخت کردن، مورد حمله قرار دادن، تعرض کردنsouse (فعل)حمله کردن، مست کردن، انداختن، بطور کامل پوشاندن، به سختی افتادن، مست کردن یاشدن، در ترشی فرو بردن، با ترشی مخلوط کردن، در اب غوطه ور شدنaggress (فعل)حمله کردن، مبادرت کردنassail (فعل)حمله کردن، هجوم اوردن برimpinge (فعل)حمله کردن، تخطی کردن، تجاوز کردنlay on (فعل)حمله کردن، یورش کردن، گستردنset on (فعل)پیش رفتن، حمله کردن، تحریک کردن به
گران رکاب شدن. [ گ ِ رِش ُ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از حمله بردن :گران شد رکاب و سبک شد عنان. فردوسی.تاختنحمله بردنحمله ور شدنمورد حمله قرار دادنهجوم+ عکس و لینک