حمایل فنگ[position of a file slung diagonally across the back]حمایل نگه داشتنportحمایل کردنto hold or carry about diagonally
baldric (اسم)حمایل، بند شمشیرgimp (اسم)حمایل، نوعی ریسمان ماهیگیریbandoleer (اسم)حمایل، جای فشنگ، قطار فشنگbandolier (اسم)حمایل، جای فشنگ، قطار فشنگ
"زیروالابه لری" ( زیربالا ) :حمایل.حمایل یا به اصطلاح عامه بصورت فنگلیس هارنس، به کمربند و حمایل ایمنی در نظام، کار کردن در ارتفاع و سنگنوردی و صخره نوردی اطلاق میگردد.بند شمشیر ، که به شونه یا پهلو ، آویزون میکنننگه دارنده، محافظپوشیدهنگهدارنده . محافظ حمایل کردن یعنی محافط قرار دادن چیزی برای چیز دیگردر پارسی " برآویز " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.+ عکس و لینک