حلیم

/halim/

    meek
    forbearing
    porridge

مترادف ها

meek (صفت)
مهربان، رام، بی روح، فروتن، خاضع، ملایم، نجیب، حلیم، افتاده، بردبار، با حوصله

submissive (صفت)
فروتن، خاضع، مطیع، حلیم، خاشع

duteous (صفت)
مطیع، وظیفه شناس، گماشت شناس، حلیم

پیشنهاد کاربران

واژه halim را میتوان به روش بازی کابلا به شکل زیر در قالب اعداد نوشت : ۱۳ ۹ ۱۲ ۱ ۸ . جمع ارقام این عدد هشت رقمی برابر با عدد ۲۵ می باشد. این عدد را میتوان دوباره به شکل زیر در قالب حروف نوشت : B E
یعنی حروف اول نام خانوادگی و نام کوچک این حقیر با حروف لاتین. امیدوارم که خداوند متعال به صبوریت و بردباری و شکیبایی مطلق و بیکران خویش، این بی ادبی را بر من حقیر ببخشاید.
...
[مشاهده متن کامل]

واژه حلیم
معادل ابجد 88
تعداد حروف 4
تلفظ halim
نقش دستوری صفت
ترکیب ( اسم ) [مٲخوذ از عربی]
مختصات ( حَ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی halim
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد

حلیم به زبان سنگسری
خِلیسِه kheliseh
گندم با، بای گندم ( با=آش )
خویشتندار
دیرخشم. [ خ َ ] ( ص مرکب ) که دیر به خشم آید. بردبار. صبور. حلیم :
بزرگی دیرخشم و زود عفو است
کریمی کامکار و بردبار است.
مسعودسعد.
سلطان ارسلان خوب طلعت ، نیکوسیرت ، باحیا و حمیت بود دیرخشم زودرضا. ( راحةالصدور راوندی ) .
All - clement
هریسه. . . .
نوعی غذا
هوالعلیم
حلیم : از صفات باریتعالی است ؛ بردبار ؛ شکیبا ؛
هلیم : نوعی آش که باگندم وگوشت ( مرغ ) میپزند. وچنانچه بدان شیر اضافه کنند هلیم شیر گویند.
واژگان و کلمات در هر زبانی ، دارای یک شبکه معنایی و تصوری هستند و غیر ممکن است که معنای بسیاری از واژگان را با یک یا چند کلمه بیان کنیم. اما این کار اشتباه ، متاسفانه در لغت نامه ها ، معمول و مرسوم است.
...
[مشاهده متن کامل]

واژه" حلیم " در ادبیات و شعر عرب، از لحاظ معنا، متضاد واژه" جاهل " می باشد. در جامعه اعراب قبل از اسلام این واژه بسیار کاربردی بوده است. شخصی که لیاقت فرماندهی و هدایت قبیله را داشته. مصطفی عقاد کارگردان فیلم محمد رسول الله The messenger ، برخی از جلوه های حلم را در شخصیت پردازی نقش ابوسفیان، تصویر کرده است. حلم اساسا صفت شخصی است که دیگران را اداره میکند و بر آنان تسلط دارد. دور اندیش و صبور ، شخصی که تسلط بر احساسات و عواطفش را دارد و میتواند بر هوی و هوس های زودگذر خود پیروز شود، هر اندازه هم که تحریک شده باشد آرام و مطمئن و به دور از آشفتگی و پریشانی است، براحتی میتواند اشتعال و انفجار جهل را فرونشاند. . در دیالوگ بین ابوسفیان و برادر زنش در صحنه ای که قبل از جنگ بدر است ، برادر زن ابوسفیان - همان شخصی که با شمشیر علی به دوزخ رفت - نماد شخص جوان و جاهلی است که تحریک شده و از ابوسفیان - که بعنوان رییس یک قافله تجاری بزرگ در حال بازگشت از شام است - میخواهد که به لشگر جنگجویان بدر بپیوندد اما ابوسفیان نمیپذیرد و جوان به او میگوید : پس غیرتت کجا رفته ابوسفیان؟ و او در جواب میگوید: غیرت من بر پشت شترانم است.
حلم آرامی و توازن عقلی و تسلط بر نفس و استقامت رای است. حلم کوشش راستین آگاهانه است برای آنکه شخص صاحب قدرت بتواند زمام نفس را بعهده گیرد. حلیم کسی است که دشمن خود را می بخشد و جوانمردی از بالا و از وضعی برتر نشان میدهد. هرجا که قدرت نباشد، حلم نیز وجود ندارد.
در مقابل ، واژه "جهل" ، الگوی برجسته رفتار مرد تندخو و بی پروایی است که با اندک انگیختگی ممکن است قدرت تسلط بر نفس را از کف بدهد و در نتیجه بی باکانه به عمل برخیزد بی آنکه بیندیشد پیامد عمل او چه خواهد بود. شخصی بسیار زود رنج و هوسناک که مهار احساسات و عواطفش را بدست ندارد. در فارسی و در ایران هم ، تازه جوان در دوره بلوغ ، جاهل خطاب میشود بالاخص در برخی شهرستان ها.

درست این واژه در پارسی " هلیم " است ، در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس