دیکشنری
مترجم
بپرس
حلول کردن
incarnate
to enter
to approach
to penetrate
دنبال کنید
فارسی به انگلیسی
حلول کردن روح کسی در بدن دیگر
reincarnate
مترادف ها
reincarnate
(فعل)
تجلی کردن، حلول کردن، تجسم یا زندگی تازه دادن
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها