حلول

/holul/

    penetration
    descent
    coming
    approach
    transmigration
    immanence
    osmosis

فارسی به انگلیسی

حلول پذیر
penetrable

حلول روح در بدن دیگر
reincarnation

حلول ناپذیر
impenetrable

حلول کردن
incarnate, to enter, to approach, to penetrate

حلول کردن روح کسی در بدن دیگر
reincarnate

مترادف ها

penetration (اسم)
فراست، زیرکی، کاوش، نفوذ، سرایت، نفوذ کاوش، حلول، کیاست

transduction (اسم)
انقال، حلول

transpiration (اسم)
نفوذ، ترشح، افشاء، خروج، نشر، حلول، تعرق، فرا تراوش

reincarnation (اسم)
حلول، تناسخ در جسم تازه، تجدید تجسم

پیشنهاد کاربران

حلول یا تجسم ( انگلیسی: Incarnate ) یک فیلم فراطبیعی ترسناک آمریکایی محصول سال ۲۰۱۶ به کارگردانی برد پیتون و نویسندگی رونی کریستنسن است. آرون اکهارت، کاریس ون هوتن، کاتالینا ساندینو مورنو، دیوید مازوز، کایر اودانل، مت نبل و جان پیروچلو در این فیلم ایفای نقش می کنند.
...
[مشاهده متن کامل]

درمورد یک دکتر دانشمندی است که یک توانایی بسیار عجیبی دارد که با کمک این توانایی می تواند به ضمیر ناخودآگاه افراد وارد شود به خاطر همین در این فیلم سعی دارد یک پسر را از موجود عجیب و شیطانی نجات دهد.
این فیلم در ۲ دسامبر ۲۰۱۶ در ایالات متحده اکران شد و انتظار می رفت در آخر هفته افتتاحیه خود از ۱۷۳۷ سینما ۲ تا ۴ میلیون دلار فروش داشته باشد. این فیلم در نهایت ۲٫۵ میلیون دلار فروش کرد و در گیشه نهم شد.
وب سایت جمع آوری نقد و بررسی راتن تومیتوز بر اساس ۳۵ نقد، با میانگین امتیاز ۳٫۵ از ۱۰، امتیاز ۱۷ درصد را به فیلم می دهد. در متاکریتیک، که امتیاز نرمال شده ای را به آن اختصاص می دهد، بر اساس ۹ منتقد، این فیلم امتیاز ۳۰ از ۱۰۰ را دارد که نشان دهنده «بررسی های عموماً نامطلوب» است. تماشاگران در نظرسنجی سینماسکور به فیلم نمره متوسط "C−" در مقیاس A+ تا F دادند.

حلول
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/حلول_(فیلم)
حُلول:
١. آغاز، سرآغاز، ازسرگیری
٢. رخنە ( یِ چیزی در چیزی دیگر )
٣. رخنە ( یِ روانِ یک فرد در تنِ فردی دیگر )
تناسخ، طلوع
تبلور
تجلی
در پهلوی " خلش " به چم رخنه ، در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.
خلیدن = حلول کردن ، رخنه کردن
حلول در فلسفه به معنای رسوخ و نفوذ و حل شدن است در بحث وحدت وجود نه به معنای فرود آمدن
حلول و امتزاج اینجا محال است که در وحدت دویی عین زوال است

بپرس