واژه حله
معادل ابجد 43
تعداد حروف 3
تلفظ helle
نقش دستوری اسم خاص مکان
ترکیب ( اسم ) [عربی : حلَّة] [قدیمی]
مختصات ( حُ لِّ ) [ ع . حلة ] ( اِ. )
آواشناسی holle
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی عمید
معادل ابجد 43
تعداد حروف 3
تلفظ helle
نقش دستوری اسم خاص مکان
ترکیب ( اسم ) [عربی : حلَّة] [قدیمی]
مختصات ( حُ لِّ ) [ ع . حلة ] ( اِ. )
آواشناسی holle
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی عمید
واژه انگلیسی health از heal گرفته شده است و از واژه پارسی ( هال ) وام گرفته است!
واژه عربی "حال: چگونگی - تندرست" هم، از سرهم بندی اهلو ( هال ) پارسی گرفته شده است!
به مینوی ( معنای ) : درستی و سلامتی است!
... [مشاهده متن کامل]
حالت چطوره؟ >>> تندرست ( دُرواخ ) هستی؟
.
در زمان کهن شاعران هم از این واژه به معنای آرامش، بهروزی و شکیبایی بهره می گرفتند:
ناصر خسرو قبادیانی:
دیر نپاید به یکی حال در/
این فلک جاهل بی خواب و هال
.
( ( واژه حال عربی است، اگه به معنای: اکنون، دم، لحظه باشد! ) )
( ( واژه "حل شدن کاری یا حله" هم پارسی است چون معنای چَنیم شدن و درستی می دهد و اگر به معنای سرهم و مخلوط کردن بدهد عربی می شود!
همچنین آن را با واژه "حِلّه" یکسان ندانید:
واژه عربی - امروزه شهری در عراق کنونی و بابِل کهن که کوروش بزرگ آن را گشود! - مانند: علامه حِلّی!
منزلگاه، کاروانسرا، رِباط، خانِقاه یا خانِگاه ) )
( ( آن را با واژه فرانسوی "هال" یکسان ندانید: پذیرایی، سَرسَرا ) )
.
شایسته است واژه " اهلو" را بدون ستیهندگی ( تعصب ) بخوانید، سپاسگزارم
واژه عربی "حال: چگونگی - تندرست" هم، از سرهم بندی اهلو ( هال ) پارسی گرفته شده است!
به مینوی ( معنای ) : درستی و سلامتی است!
... [مشاهده متن کامل]
حالت چطوره؟ >>> تندرست ( دُرواخ ) هستی؟
.
در زمان کهن شاعران هم از این واژه به معنای آرامش، بهروزی و شکیبایی بهره می گرفتند:
ناصر خسرو قبادیانی:
دیر نپاید به یکی حال در/
این فلک جاهل بی خواب و هال
.
( ( واژه حال عربی است، اگه به معنای: اکنون، دم، لحظه باشد! ) )
( ( واژه "حل شدن کاری یا حله" هم پارسی است چون معنای چَنیم شدن و درستی می دهد و اگر به معنای سرهم و مخلوط کردن بدهد عربی می شود!
همچنین آن را با واژه "حِلّه" یکسان ندانید:
واژه عربی - امروزه شهری در عراق کنونی و بابِل کهن که کوروش بزرگ آن را گشود! - مانند: علامه حِلّی!
منزلگاه، کاروانسرا، رِباط، خانِقاه یا خانِگاه ) )
( ( آن را با واژه فرانسوی "هال" یکسان ندانید: پذیرایی، سَرسَرا ) )
.
شایسته است واژه " اهلو" را بدون ستیهندگی ( تعصب ) بخوانید، سپاسگزارم
حِلِّه، حُلِّه و حَلِّه یعنی چه؟
علامه حلی ( حِلِّی ) مال کدام یک از کلمات بالاست؟ حِلِّه ( علامه حلی مال شهر حِلِّه عراق بودند )
در بعضی از روضه خوانی ها، منبری در پایان روضه برای میتی که منبر برایش منعقد شده بود می فرمود: خدا حُلِّه ای از حُلِّه های بهشتی بر بدنش بپوشان.
... [مشاهده متن کامل]
برداشت از جملات بالا این است که حِلِّه شهری در عراق است و حُلِّه یعنی لباس، خب حَلِّه؟
در ضمن از کسی پرسیدند وقتی برای میت مومن می گویند خدا حُلِّه ای از حُلِّه های بهشتی بر بدنش بپوشان. برای یزید و شمر چه می گویند فکری کرد و گفت خدا گُلِّه ای از گُلِّه های جهنمی حواله شان کند.
( گله ( گُ ل لِ ه ) در گویش بعضی از شهرستان ها چون بهاباد و کازرون به معنای گلوله است. )
علامه حلی ( حِلِّی ) مال کدام یک از کلمات بالاست؟ حِلِّه ( علامه حلی مال شهر حِلِّه عراق بودند )
در بعضی از روضه خوانی ها، منبری در پایان روضه برای میتی که منبر برایش منعقد شده بود می فرمود: خدا حُلِّه ای از حُلِّه های بهشتی بر بدنش بپوشان.
... [مشاهده متن کامل]
برداشت از جملات بالا این است که حِلِّه شهری در عراق است و حُلِّه یعنی لباس، خب حَلِّه؟
در ضمن از کسی پرسیدند وقتی برای میت مومن می گویند خدا حُلِّه ای از حُلِّه های بهشتی بر بدنش بپوشان. برای یزید و شمر چه می گویند فکری کرد و گفت خدا گُلِّه ای از گُلِّه های جهنمی حواله شان کند.
( گله ( گُ ل لِ ه ) در گویش بعضی از شهرستان ها چون بهاباد و کازرون به معنای گلوله است. )
حُلّه : پارچه آراسته به زر و زیو، لباسی که متحلی به زر و و زیو باشد
در بحث دیه، تلفظِ حُلّه صحیح است نه حِلّه.
برای بحث دیه، تلفظِ حُلّه صحیح است نه حِلّه
آن حله ای که ابرمر او را همی تنید
باد صبا بیامد و آن حله بردرید
آن حله پاره پاره شد و گشت ناپدید
و آمد پدید باز همه دشت پرنیان
منوچهری دامغانی
باد صبا بیامد و آن حله بردرید
آن حله پاره پاره شد و گشت ناپدید
و آمد پدید باز همه دشت پرنیان
منوچهری دامغانی
حُلّه: جامه، لباس، تن پوش، پیراهن، پارچه
هو
به ضم ح و تشدید لام. یعنی برد یمانی ، جامه نو.
به ضم ح و تشدید لام. یعنی برد یمانی ، جامه نو.
آل حسان آل حسان ؛ قبیله ی بنی حرب از قبیله ی بنی مالک که در حضرموت یمن ساکن بوده اند
حُلّه حُلّه ؛ شهری است در جنوب ِ بغداد پایتخت عراق؛ در نزدیکی رود فرات
حله یعنی. جمع شدن مردم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)