حلقه

/halqe/

    hoop
    basket
    coil
    curl
    eyelet
    link
    loop
    ring
    spiral
    tab
    wreath
    ring-hoop
    whorl
    segment
    circle(of men)
    assembly

فارسی به انگلیسی

حلقه بازی کویت
quoit

حلقه به گوش
bondman, slave, slavish, who wears the earring

حلقه پارچه
roll

حلقه پاس وری
cordon

حلقه پیچ کردن
coil

حلقه پیستون
piston ring

حلقه حلقه
annulated, annular, segmentary, coil

حلقه حلقه کردن
curl

حلقه دار
ringed, annulated, noose

حلقه دار کردن
loop

حلقه دسته کلید
key ring

حلقه دور بشکه
hoop

حلقه دوستان
circle

حلقه زدن
circle, loop, wreathe, to form a ring or cicle

حلقه زدن دور چیزی
entwine

حلقه زدن دور کاپیتان
huddle

حلقه زلف
ringlet

حلقه زنجیر
link

حلقه زینتی
circlet, picot

حلقه شدن
curl

مترادف ها

loop (اسم)
خفت، حلقه، چرخ، حلقه طناب، پیچ، گره، چنبر، طناب، حلقه زنی

ring (اسم)
محفل، میدان، طوق، حلقه، عرصه، گود، گروه، ناقوس، طنین صدا، زنگ اخبار، طنین، چنبر، طوقه، انگشتر، صحنه ورزش، جسم حلقوی، صدای زنگ تلفن

segment (اسم)
حلقه، قسمت، بند، قطعه، بخش، مقطع

annulus (اسم)
حلقه، فضای بین دوایر متحد المرکز

reel (اسم)
حلقه، قرقره، ماسوره، چرخک، پشت سر هم، قرقره فیلم، حلقه فیلم، نخ پیچیده بدور قرقره

chain (اسم)
حلقه، زنجیر، رشته، سلسله، ریسه، کند و زنجیز

hoop (اسم)
حلقه، تسمه، چنبره، چنبر، انگشتر

vortex (اسم)
حلقه، پیچ، گرداب

wicket (اسم)
در، حلقه، چوگان، دریچه، باجه، دروازه کوچک

gird (اسم)
حلقه، اظهار نظر شدید و تند

girdle (اسم)
حلقه، کمربند، کرست، کمر

hank (اسم)
حلقه، قرقره، ماسوره، قلاب، کلافه، کلاف، طعمه شکار

volute (اسم)
حلقه، پیچک، طومار پیچیده

wisp (اسم)
حلقه، دسته، بسته، گردگیر، جاروب کوچک، بقچه کوچک، بقچه بندی

curl (اسم)
حلقه، جعد موی

cincture (اسم)
حلقه، کمربند، احاطه

convolution (اسم)
حلقه، پیچ، پیچیدگی

earring (اسم)
حلقه، گوشواره، اویز

gyre (اسم)
حلقه، گردش دایره

eyelet (اسم)
حلقه، روزنه، سوراخ، چشم، چشم کوچک

facia (اسم)
حلقه، بند، کمربند، دایره زنگی، گچبری سر ستون، هزاره برجسته، لایه پوششی فیبری

fascia (اسم)
حلقه، بند، نوار، خط، کمربند، دایره زنگی، گچبری سر ستون، هزاره برجسته، لایه پوششی فیبری

ferrule (اسم)
حلقه، حلقه یا بست فلزی ته عصا

grummet (اسم)
حلقه، شاگرد خانه

handfast (اسم)
حلقه، پیمان عروسی

whorl (اسم)
حلقه، پیچ

پیشنهاد کاربران

چــــنـــبــــر
چنبر , دایره
با درود به تارنما آبادیس میخواستم خواهش کنم اگر شدنیه یه چیزی به این صفحه اتون افزوده کنین که کسایی که نگرششون میگن اگر نیاز بود بشه بریم تو شخصیشون و ازشون درباره نوشتشون بیشتر بپرسیم اگر شدنیه اینو پیاده سازی کنین تا دادها پر شتابتر و بهتر جابه جا بشن
پرهون= دایره
طوق و طوقه ، هر آنچه گرادگرد گردن را بگیرد و رینگ دوچرخه را نیز طوق گویند
واژه حلق و حلق گویا عربی نیست چون در زبا آلمانی به گلو Hals میگویند
در برخی گویش های لری حَلکه می گویند.
حلقه تو کتاب فرهنگ فارسی به پهلوی بهرام فره وشی نوشته چَمبَر chambar
انجمن
دایره
وسیله ای برای کوبیدن به در که به شکل حلقه است.
در قدیم کوبیدن به حلقه برای محارم بود. به غلط عده ای از صاحبان عقیده حلقه را برای زنان میدانند. اکثر مساجد اصفهان فقط دارای دو حلقه هستند زیرا در نزد خدا همه محرم میباشند.
...
[مشاهده متن کامل]

در مقابل حلقه لنگر است که برای غیر از محارم می باشد و به شکل لنگر کشتی است.  
در فکر تو بودم که یکی حلقه به در زد.
کیه کیه در میزنه من دلم میلزه در را با لنگر میزنه من دلم میلزه.
عدهای از فرویدیست ها حلقه و لنگر را به آلات تناسلی زن و مرد تشبیه کرده اند که دیدی است بسیار سطحی به جامعه ایران. این گونه دید با فکر و ابزاری محدود اقدام به حلاجی جامعه پیچیده ایران میکند که ما نتیجه آن را در نتایج آنها میبینیم.

پارسی این واژه گرد یا گردان ( گردون ) می باشد. . . دور و دوره نیز از گویش پارسی ست. . .
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس