دل پسندی و توأم با علاقه مندی
هم ریشه با واژه حلوا و حلاوت و . . . است
به نظرم با واژه حلوا همخانواده است و چه بسا که واژه حلیم نیز با این واژه ها همخانواده باشد
از ریشه عربی حلیب به معنی شیر
از ریشه عبری کلمه خلاو به همین معنی
ریشه نام خوراکی محلبی
اسم دختر های به نام های حلاو ( کوردی ) / حلیمه ( عربی ) / شیرین ( ایرانی ) / مریم ( عبری )
و با حال تر از همه اسیه در مثلا مصری
همان اسیه که موسی را بزرگ می کند ، محمد را حلیمه
از ریشه عبری کلمه خلاو به همین معنی
ریشه نام خوراکی محلبی
اسم دختر های به نام های حلاو ( کوردی ) / حلیمه ( عربی ) / شیرین ( ایرانی ) / مریم ( عبری )
و با حال تر از همه اسیه در مثلا مصری
همان اسیه که موسی را بزرگ می کند ، محمد را حلیمه
حلاوت : حلاوت اسم دختر باریشه عربی است . حلاوت ( عربی ) ( به مجاز ) خوشایند و دلچسب بودن، لذت بخش بودن، دلپذیری، شیرینی.
شیرینی
شیری
شیرینی 🌭
کاربرد در جمله :
فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر / سخن نو آر که نو را حلاوت است دگر
کاربرد در جمله :
فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر / سخن نو آر که نو را حلاوت است دگر
این وازه شاید مثل هفتاد درصد واژگان عربی ، ایرانی است و شاید با واژه حلوا که خوراکی ایرانی است همخانواده باشد
در گویش شهرستان بهاباد به حلاوت، حَلُوْأت گفته می شود. مثال: پدر ومادرش حَلُوْأت ندارند. یعنی حلاوت ندارند یا به عبارتی زندگی شان شیرین نیست مثلا بخاطر فرزند ناخلف