حل شدنی

/hallSodani/

    dissolvable
    that can be solved
    dissoluble
    resolvable

فارسی به انگلیسی

حل شدنی در اب
water-soluble

حل شدنی در ابگونه
soluble

مترادف ها

solvency (اسم)
حل شدنی، پرداختنی، عدم اعسار، قدرت پرداخت دین، حل کردنی، تحلیل بردنی، ملائت

dissoluble (صفت)
جدا شدنی، حل شدنی، تجزیه پذیر، قابل حل

soluble (صفت)
محلول، حل شدنی، قابل حل، حل پذیر

dissolvable (صفت)
حل شدنی، تجزیه شدنی، اب شدنی، معاف شدنی

solvable (صفت)
محلول، حل شدنی، قابل حل، قابل پرداخت، حل پذیر، قادر به تادیه وام، واریز شدنی

پیشنهاد کاربران

بپرس