solvency (اسم)حل شدنی، پرداختنی، عدم اعسار، قدرت پرداخت دین، حل کردنی، تحلیل بردنی، ملائتdissoluble (صفت)جدا شدنی، حل شدنی، تجزیه پذیر، قابل حلsoluble (صفت)محلول، حل شدنی، قابل حل، حل پذیرdissolvable (صفت)حل شدنی، تجزیه شدنی، اب شدنی، معاف شدنیsolvable (صفت)محلول، حل شدنی، قابل حل، قابل پرداخت، حل پذیر، قادر به تادیه وام، واریز شدنی