retain protect defend keep hold maintain preserve memorize learn by heart conserve memorization safeguard screen shield study sustain uphold to protect to preserve to memorize to learn by heart
اداره کردن، جلوگیری کردن، ادامه دادن، نگاه داشتن، نگهداری کردن، حفظ کردن، مداومت بامری دادن
protect(فعل)
حمایت کردن، حمایت کردن از، نگهداری کردن، حفظ کردن، محفوظ کردن، حفاظت کردن، مصون کردن، حراست کردن، نیکداشت کردن
maintain(فعل)
حمایت کردن از، ادامه دادن، نگهداری کردن، حفظ کردن، نگه داشتن، برقرار داشتن، ابقا کردن، مدعی بودن
secure(فعل)
تامین کردن، حفظ کردن، ضامن دار کردن، محفوظ داشتن تامین کردن
fence(فعل)
پناه دادن، نرده کشیدن، حفظ کردن، شمشیر بازی کردن، نرده دار کردن
retain(فعل)
نگاه داشتن، حفظ کردن، نگه داشتن، ابقا کردن، از دست ندادن
memorize(فعل)
از بر کردن، حفظ کردن، بخاطر سپردن، یاد سپردن
preserve(فعل)
نگاه داشتن، حفظ کردن، نگه داشتن، باقی نگهداشتن
پیشنهاد کاربران
از بر کردن آموختن یاد کردن نگه داشتن
به یاد سپردن به خاطر سپردن از بر کردن بر کردن
🇮🇷کار واژه ی برنهاده: از بر کردن 🇮🇷
بیریدن بیر در فارسی: حافظه، از بر کردن، حفظ کردن بیر در کوردی: فکر، یاد بیدار: بیردار
تعریف: چیزی را به یاد سپردن یا به یاد نگه داشتن. برابرها: یادسپاری، بَرمیدن، از بَر کردن، ویراختن ( فعل گذشته ) ، ویراز ( ستاک اکنون ) در لری ویر برابر یادآوردن و توجه کردن به کار می رود از فارسی میانه. ... [مشاهده متن کامل]
نمونه: ویر نارِم ( به یاد ندارم ) فعل ویراختن از کانال استاد پاژین فعل برمیدن از تارگاه استاد حیدیری ملایری