حفظ کردن


    retain
    protect
    defend
    keep
    hold
    maintain
    preserve
    memorize
    learn by heart
    conserve
    memorization
    safeguard
    screen
    shield
    study
    sustain
    uphold
    to protect
    to preserve
    to memorize
    to learn by heart

فارسی به انگلیسی

حفظ کردن از حرارت
shades

حفظ کردن از خطر
ensure, preserve

حفظ کردن از نور
shades

حفظ کردن با جاخالی دادن
fend

حفظ کردن با سرد نگهداشتن
refrigerate

مترادف ها

keep (فعل)
اداره کردن، جلوگیری کردن، ادامه دادن، نگاه داشتن، نگهداری کردن، حفظ کردن، مداومت بامری دادن

protect (فعل)
حمایت کردن، حمایت کردن از، نگهداری کردن، حفظ کردن، محفوظ کردن، حفاظت کردن، مصون کردن، حراست کردن، نیکداشت کردن

maintain (فعل)
حمایت کردن از، ادامه دادن، نگهداری کردن، حفظ کردن، نگه داشتن، برقرار داشتن، ابقا کردن، مدعی بودن

secure (فعل)
تامین کردن، حفظ کردن، ضامن دار کردن، محفوظ داشتن تامین کردن

fence (فعل)
پناه دادن، نرده کشیدن، حفظ کردن، شمشیر بازی کردن، نرده دار کردن

retain (فعل)
نگاه داشتن، حفظ کردن، نگه داشتن، ابقا کردن، از دست ندادن

memorize (فعل)
از بر کردن، حفظ کردن، بخاطر سپردن، یاد سپردن

preserve (فعل)
نگاه داشتن، حفظ کردن، نگه داشتن، باقی نگهداشتن

پیشنهاد کاربران

از بر کردن
آموختن
یاد کردن
نگه داشتن
به یاد سپردن
به خاطر سپردن
از بر کردن
بر کردن
🇮🇷کار واژه ی برنهاده: از بر کردن 🇮🇷
بیریدن
بیر در فارسی: حافظه، از بر کردن، حفظ کردن
بیر در کوردی: فکر، یاد
بیدار: بیردار
تعریف: چیزی را به یاد سپردن یا به یاد نگه داشتن.
برابرها: یادسپاری، بَرمیدن، از بَر کردن، ویراختن ( فعل گذشته ) ، ویراز ( ستاک اکنون )
در لری ویر برابر یادآوردن و توجه کردن به کار می رود از فارسی میانه.
...
[مشاهده متن کامل]

نمونه: ویر نارِم ( به یاد ندارم )
فعل ویراختن از کانال استاد پاژین
فعل برمیدن از تارگاه استاد حیدیری ملایری

منابع• https://t.me/JavidPajin
تامین. . . . . .
Memories
صیانت
uphold
حفظ کردن
پاسداری کردن
save

بپرس