حفظ

/hefz/

    preservation
    protection
    safekeeping
    safety
    conservation
    custody
    maintenance

فارسی به انگلیسی

حفظ الصحه
hygiene, sanitation, hygiene

حفظ الغیب
sticking up for someone memory work

حفظ جان
self-preservation

حفظ ساختمان و تجهیزات و ماشین الات
upkeep

حفظ ظاهرکردن
to save(or keep up) appearances

حفظ کردن
retain, protect, defend, keep, hold, maintain, preserve, memorize, learn by heart, conserve, memorization, safeguard, screen, shield, study, sustain, uphold, to protect, to preserve, to memorize, to learn by heart

حفظ کردن از حرارت
shades

حفظ کردن از خطر
ensure, preserve

حفظ کردن از نور
shades

حفظ کردن با جاخالی دادن
fend

حفظ کردن با سرد نگهداشتن
refrigerate

حفظ کردنی
maintainable

حفظ کننده
preservative, prophylactic, preserver

مترادف ها

protection (اسم)
حمایت، حفاظت، سایه، حفاظ، محافظت، حفظ، حراست، نیکداشت، تامین نامه، حجر، سوگیری

retinue (اسم)
همراهان، ملتزمین، نگهداری، حشمت، حفظ، حشم، خدم وحشم

preservation (اسم)
جلوگیری، نگهداری، حفظ، حراست

پیشنهاد کاربران

خود حفظ برابر نگهداری و نگهداشت است. ولی چم به یاد سپردن هم می دهد:
حفظ
گویش:hefz
پارسی یا عربی یا انگلیسی:عربی
برابر پارسی:نگداری، نگداشت، به یاد سپردن
پایداری
واژه حفظ
معادل ابجد 988
تعداد حروف 3
تلفظ hefz
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( حِ ) [ ع . ]
آواشناسی hefz
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع فرهنگ فارسی عمید
پاسداشت ( در کنار برخی برابرهای درست یاد شده در بالا )
نمونه:
در ۱۷ مارس ۱۹۹۱، در �همه پرسی سراسری�، ۷۶٪ از شهروندان به پاسداشت ( حفظ ) اتحاد جمهوری های شوروی رای دادند.
یاد بود
نگهداری، نگهداشت، پایداری، ماندگاری
مراقبت از چیزی و جلوگیری از تغییر آن
بیریدن
بیر در فارسی: حافظه، از بر کردن، حفظ کردن
بیر در کوردی: فکر، یاد
بیدار: بیردار
سنت
یادسپاری کن هم میشه
ولی ازبرش کن یا از بر کردن بهترین گذینه ها هستند
بهترین چم پارسیش میشه نگهدارش یا ازبرش یا نگهدارندگی یا از برکن یا ازبرش کن اگر ما خدانگهدار را لغزشدار خدا حافظ میگوییم پس پارسی نگهدار میشه حافظ پس حفظ میشه نگهدارندگی یا نگهدارش
معنی حفظ
نگهداری کردن
حفظ
واژهء اربیده شدهء پارسی : هِفز
این واژه در کارواژهء آمیختهء : نِهُفتُن به جا مانده است.
نِهُفتَن : نِ - هُفت - اَن
نِ = پیشوند به مینهء زیر ، پایین
اَن = پسوند کُنندگی
هُفت = نگهداشتن و هم ریشه با واژه های اروپایی :
...
[مشاهده متن کامل]

انگلیسی : hold
آلمانی : halt
می توان به چهر و شکل هِفزیدن و هِفزاندن با نگر به ساختار دستور زبانی و گویشوری پارسی امروز آن را گُسترد
هِفز ، هفزه ، هفزا ، هفزنده ، هفزند ، هفزَن ، هفزان ، هفزَک ، هفزاک ، هفزال ، هفزیل ، هفزِمان ، هفزگر ، هفزش ، هفزشمند ، هفزشور ، هفزشگر ، هفزشگاه ، هفزشکده ، هفزگاه. . .
پیش نهاد دویوم :
می توان از ریشهء هُفت یا هِفت به دیس :
هُفتَن ، هِفتن آن را دوباره زایا ساخت.

این واژه در جایگاه های گوناگونی به کار می رود:
نگهداری، نگهداشت، نگاهداشت، نیکداشت
ماندگاری، پایایی
از بر کردن، به یاد سپردن
این واژه ایرانی است:
از لغت اوستایی haf* یا hap* به معنای نگهداری نگهبانی to keep - observe واژه هپز یا هفز به دست آمده است که عرب آنرا حفظ مینویسد. شیوه ساخت لغت هفز ( هف ز ) مانند شیوه ساخت واژگان لپز=لفظ ( لپ ز/س در بلوچستان لبز - لبزان ) و لیس ( لیه ز/س ) است. در اوستایی و در سغدی واژگان haptī و hafšī به معنای نگهداری و در پارسی میانه habz از ریشه هپ به دست آمده اند. بدینسان روشن میشود که واژگان حافظ و محفوظ و محفظه و محافظت و حفیظ و محافظ را عرب از روی ریشه ایرانی هفز جعل کرده است.
...
[مشاهده متن کامل]

از لغت اوستایی sep* به معنای مراقبت مواظبت to take care of - observe واژه اسپه espah را ساخته اند که هم اکنون در گویش خوانساری به معنای سگ و همتای لغت سباکا در زبان روسی است.

*پیرس:
Etymological Dictionary of the Iranian Verb
( Leiden Indo - European Etymological Dictionary Series )

نگهداری
نگهداشت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس