نزدتان پیشکش میکنم . حضورتان تقدیم می کنم.
حُضور: ١. هستی، باشایی، باشندگی، پیشِ - رویی، پیدایی، پدیدیی، پیشگاه، درپیشگاهی، بەپیشگاەآمدگی، بودن، بودش، نزد ٢. آمادگی، فراهم بودن، تیار بودن، ( در ) دسترسی ٣. هستندگی ۴. [کهنه] شهرنشینی
حضور ۱ ) نزد، پیش ، مقابل. محترمانه و معنوی تر گفتن نزد وپیش و مقابل است.
۲ ) از مقامات عرفا و روحانیان است که مراتب و شدت دارد و شاید بالاترین آن این باشد که کفر و ایمان در آن راه ندارد، کفر ذاتا جورثومه بدیها و ناراه یافته است و ایمان به دلیل استغنای ذاتی معشوق بود و نبودش یکیست یعنی در آن مقام خاص ، ادله محکم حضور طاعت نیست بلکه مرحمت خداوند و صلاحیت ذاتی است که در غیب با علم کامل و نظر خداوند رقم خورده و تمیز شده واین امر ذاتی نیز به هیچ وجه دلیل نفی جهد و امید و طاعت و کوشش وعبادت نیست.
... [مشاهده متن کامل] پیش رو
بودن
بودش
پیدایش . . نمایش . . نمو . . نموداری . . پدیداری . . . خودنمایی . . . .
پیشگاس . . . پهلوی
هستی
نمونه:
�کارگروه ( کمیسیون ) اتحادیه اروپا�، روز دوشنبه ۲۱ تیرماه در گزارشی کمک ۱۵ میلیون یورویی آن اتحادیه به ایران را برای کمک به تنگدستان و لایه های هازمانی آسیب پذیر ایرانی و افغانی در کشور به آگاهی رساند که دربرگیرنده ی کمک های مالی برای پیکار با �کرونا� نیز می شود. آن کارگروه با اشاره به هستی ( حضور ) سه میلیون و ششسد و پنجاه هزار شهروند افغانستان در ایران گفته است که برای کمک به آن ها و مردم آسیب پذیر خود ایران، پانزده میلیون یورو کمک مالی ویژانیده ( اختصاص داده ) و کمک های مالی این نهاد اروپایی به ایران از سال ۲۰۱۶ به هفتاد و شش میلیون یورو رسیده است.
... [مشاهده متن کامل] پای نهادن
من پیش تر نیز دستِکم یک بار این سخن باریک و پاکیزه ( نکته ) را یادآور شده بودم که در جایگزینی واژه های از ریشه عربی و بویژه آن واژه ها که بدرازای سده ها ساخته و پرداخته ( مُعَرََّب ) شده اند، نیازی به پیروی از دستور زبان و کالبد گرفتن آن واژه های سردرگم کننده ی بیگانه یا موبمو بر آن بنیاد، برگردان آن ها به پارسی نیستیم؛ همچنین گفته بودم که در بسیاری باره ها می توان از آخشیج های بدن آدمی در زبان پارسی کمک گرفت و گاه با کاربرد درخور پیشوندو پسوند، واژه ای خوشتراش ساخت یا بکار گرفت. این نمونه ای از آن است:
... [مشاهده متن کامل]
وزارت خارجه ایران . . . با پرخاش به پای نهادن ( حضور ) نخست وزیر �اسلووِنی� در نشستِ �سازمان مجاهدین . . . �، �کریستینا رادی�، نماینده سیاسی ( سفیر ) این کشور در تهران را فراخواند.
برگرفته از یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2021/07/blog - post_57. html
باشندگی
بایش
حضور یعنی همه چیز در آن واحد حاضر باشد مثلا در دیدن ، یک بیننده هست یک دیده شده و خود دیدن . آنگاه دیدن حضوری می شود که بیننده و دیدن و دیده شده یکی باشد . عالم و علم و معلوم یکی باشند ، شاهد و شهود و مشهود یکی باشند و تمام اینها در آن واحد است البته منسلخ از زمان و مکان .
باشش
حضور
هجویری گوید:
مراد از حضور حضور دل بود به دلالت یقین، تا حکم غیبی ورا چون حکم عینی گردد
و مراد از غیبت غیبت دل بود از دون حق تا حدی که از خود غایب شود . . . .
پس غیبت از خود حضور به حق آمدو حضور به حق غیبت از خود است.
... [مشاهده متن کامل]
( کشف المحجوب ص 319 ) ابونصر سراج گوید ( ( غیبت غیبت قلب است از مشاهده خلق
به سبب حضور بحق و حضور حضور قلب است که با صفای یقین آنچه را هم که از اعیان حق
در پرده است آشکار میبیند
حضوری گر همی خواهی از او غایب مشو حافظ
متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها
. . .
دریغ و درد که در جست و جوی گنج حضور
بسی شدم به گدایی بر کرام و نشد
. . .
از دست غیبت تو شکایت نمی کنم
تا نیست غیبتی نبود لذت حضور
. . .
ی که در دلق ملمع طلبی نقد حضور
چشم سری عجب از بی خبران می داری
. . .
نه حافظ را حضور درس خلوت
نه دانشمند را علم الیقینی
جاوید مدرس ( رافض )
این واژه تازى ( اربى ) ست و بجاى آن میتوان از کترون Katrun ( پهلوى: اقامت، حضور، سکنا ) بهره جست. در پهلوى: کترونتنKatruntan : اقامت - سکنا کردن، حاضر شدن ، حضور بهم رساندن ، ماندگار شدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)