حضار

/hozzAr/

    audience
    gallery
    participants
    muster

فارسی به انگلیسی

حضار در تئاتر و کنسرت
house

حضار یا حاضرین
those present, the audience

مترادف ها

attendance (اسم)
توجه، رسیدگی، حضور، حضار، ملازمت، همراهان، خدمت، سرپرستی، تیمار، پرستاری، ملتزمین

audience (اسم)
بار، حضار، مستمعین، ملاقات رسمی، شنودگان

grandstand (اسم)
حضار، شنوندگان

پیشنهاد کاربران

هَم نِشینان، هَم راهان، باشَندِگان
باشایان
شرکت کنندگان، مستمعان
" باشندگان" از بن باشیدن به معنای بودن و هستن ،
در نزد باشنده = در محضر کسی
باشندگی = حضور ، سکونت داشتن
در باشندگی = در حضور

بپرس