حصول. [ ح ُ ] ( ع مص ) حاصل شدن. ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ) . بحاصل آمدن. بحاصل شدن. به دست آمدن. حاصل گردیدن. پیدا شدن. ( دهار ) . باقی ماندن. ( آنندراج ) : اقوال پسندیده مدروس گشته. . . و عالم غدار. . . بحصول این ابواب تازه روی و خندان. ( کلیله و دمنه ) . با حصول ارادت و شمول سعادت روی بغزنه نهاد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 337 ) . حکما گفته اند رزق اگرچه مقسوم است به اسباب حصول آن تعلق شرط است. ( گلستان ) . ... [مشاهده متن کامل]
یکدم نمی رود که تو در خاطری ولیک بسیار فرق باشد از اندیشه تا حصول. سعدی. - حصول بر کسی از حقی ؛ باقی ماندن بر او حقی. - حصول دابة ؛ درد کردن شکم ستور از خوردن خاک یا سنگریزه. - حصول مقصود ؛ به دست آمدن مراد. کامروائی. - حصول ناپذیر ؛ غیرممکن. || شدن سنگ ریزه در انثیین. منبع. لغت نامه دهخدا