حشر. [ ح َ ] ( ع مص ) برانگیختن. بعث. ابعاث. اقامة. || گرد کردن. ( مهذب الاسماء ) ( تاج المصادر بیهقی ) . جمع آوردن. گرد کردن ، چنانکه مردم را و از این معنی است یوم الحشر که روز قیامت است. ( منتهی الارب ) : و حشر و قیامت خواهد بود و سؤال و جواب و ثواب و عقاب. ( تاریخ بیهقی ص 339 ) . اگر روزگار یابم نخست کسی باشم که بدو بگروم و اگر نیابم امیدوارم که حشر ما را به امت او کنند. ( تاریخ بیهقی ص 338 ) .
... [مشاهده متن کامل]
با این دو گنده مغز بود حشر امکنی
کز دست دیو خورده بود کوکنار و بنگ.
منبع. لغت نامه دهخدا
حشر:قیامت، رستاخیز
نام یکی از سوره های قرآن
حاشار ( آشار ) در بین دری زبانان افغانستان به معنای همکاری برای انجام کاریست.
حشر =رعیت روستا ، کارگر # حشر آوردند و آب این جوی می بگردانند و باز جنگ خواهد کرد . �تاریخ بیهقی، مجلد نهم ص ۷۶۵، بخش باز آمدن ترکمانان بجنگ�
سلیم
حشر: واژه ای اربی ست که با برانگیته شدن در فارسی برابری دارد و دو گونه در فارسی کاربرد دارد:
1 ) برای روز واپسی که مردگان به پیشگاه خداوند برانگیخته می شوند.
2 ) برای نیروی جنسی که واکنش پسر به دختر یا دختر به پسر را نشان می دهد که می گویند فلانی حشری شده ست یعنی فلانی شهوتش در برابر طرف بر انگیخته شده.
... [مشاهده متن کامل] واژه حشر
معادل ابجد 508
تعداد حروف 3
تلفظ hašar
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی] [قدیمی]
مختصات ( حَ ) [ ع . ] ( مص م . )
آواشناسی haSr
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع فرهنگ فارسی معین
به روز حشر من و دوزخ و عذاب الیم
حَشَر به معنای شهوت هم هست
در زبان عامیانه حشری شدن یعنی شهوتی شدن
فوج
کلمه ( حشر ) به معنای بیرون کردن و کوچ دادن قومی از قرارگاهشان به زور و جبر است ، و این کلمه در مورد کوچ دادن یک نفر استعمال نمی شود. در قرآن کریم همه جا در مورد جماعت آمده که از آن جمله فرموده : ( و حشرناهم فلم نغادر منهم احدا ) . ( تفسیر المیزان )
حشر به معنی برانگیخته و پراکنده شده ولی دارای یک پوست هسته .
کارگر
تفاوت حشر و نشر و بعث :
هر سه ناظر به احوال قیامت است و به موضوع جمع شدن، گسترده شدن و بر انگیخته شدن در آن روز می پردازند.
۱ - حشر به معنای جمع کردن است مانند:
( وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ ) ، ( تکویر: ۵ ) ، آنگاه که وحوش جمع گردند.
... [مشاهده متن کامل]
در آیه دیگرى آمده: ( ثُمَّ إِلی رَبِّهِمْ یُحْشَرُون ) ، ( انعام: ۳۸ ) ، سپس بسوى پروردگار خویش محشور و جمع می شوند.
۲ - نشر در اصل بمعنی گستردن و گسترده شدن است ( وَ إِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ ) آنگاه که نامه ها گسترده و باز شوند. ( تکویر: ۱۰ )
( وَ النَّاشِراتِ نَشْراً ) قسم ببادهاى گسترنده که ابر را بطرز مخصوصی می گستراند ( مرسلات:۳ ) ،
( نشر ) بمعنی زنده کردن نیز آمده است ( نشر اللّه الموتی و انشرهم ) بنظر می آید از آن جهت است که زنده شدن یک نوع گسترده شدن است. ذرّات بدن در اثر حرکت و جنبش رشد کرده و گسترده شده بدن را تشکیل می دهند.
۳ - بَعث به معنای بر انگیختن. معناى مشهور آن در استعمال قرآن مجید، بعثت انبیاء و بعثت روز معاد است مثل ( هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ ) ، ( جمعه: ۲ ) و ( وَ أَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُور ) . ( حج: ۷ )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)