واژه حسادت معادل ابجد 473 تعداد حروف 5 تلفظ he ( a ) sādat نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: حَسادة] مختصات ( حَ دَ ) [ ع . حسادة ] ( مص ل . ) آواشناسی hesAdat الگوی تکیه WWS ... [مشاهده متن کامل]
شمارگان هجا 3 منبع لغت نامه دهخدا فرهنگ فارسی عمید فرهنگ فارسی معین فرهنگ واژه های سره فرهنگ فارسی هوشیار واژگان مترادف و متضاد
رَشک یا حسادت یا غبطه ( به انگلیسی: Envy ) ، احساسی است که هنگام کمبود نسبت به ویژگی، دستاورد یا داشته های برتر فردی دیگر روی می دهد و فرد حسود یا می خواهد که آن را داشته باشد یا آن که می خواهد دیگری آن را نداشته باشد. ... [مشاهده متن کامل]
باید توجه داشت واژهٔ Envy در زبان انگلیسی با واژهٔ Jealousy از لحاظ مفهوم متفاوت است. برای آشنایی با مفهوم Jealousy به مقالهٔ احساس مالکیت مراجعه شود. در بعد سیاسی، ضربه ای که جوامع در حال توسعه و توسعه یافته متحمّل می شوند از حسادت کلان است. شدّت تأثیرات به حدّی است که شاکلهٔ اقتصادی و سیاسی و اجتماعی جوامع را می شکند و روابط سیاسی نامناسب را شکل می دهد و شاهد این مدّعا وضع اسفباری است که گریبان گیر سیاست داخلی و خارجی ما شده است. روحیات هر ملّت هر چه باشد، فرهنگ و تمدّنشان هر چه قدر غنی تر باشد باز گرفتار این رذیله می شوند چه در ابعاد فردی و چه اجتماعی. در مناسبات سیاسی و روابط بین الملل چه در دوره های باستان و چه دوران جدید حسادت از عوامل اصلی ایجاد روابط بوده و هست. در دوره معاصر تاریخ ایران به خصوص دوره قاجار که رقابت قدرت های استعماری شدّت گرفته بود، شاهد حسادت حاکمان استعمار نسبت به کشور استعماری دیگر هستیم. در دوره جدید رابطهٔ آمریکا با دیگر کشورها براساس اصل رقابت با روسیه به خصوص، و دیگر کشورها عموماً، استوار است. دولت انگلستان که هند را مستعمره خود کرده بود ترس فزاینده ای از نفوذ دیگر قدرت ها در ایران داشت زیرا ایران، گذرگاه و پل ارتباطی برای دستیابی به هند بود. با این شرایط اگر کشور ثالثی با ایران معاهده می بست انگلستان هم به دنبال امتیازی برای فرد بود یا تلاش می کرد امتیاز به دست آمدهٔ قدرت دیگر را لغو کند . ( بااعمال فشار بر حکومت مرکزی ایران ) هم اکنون در دوران پس از انقلاب اسلامی نیز در داخل ایران شاهد رقابت های ناشی از حسادت هستیم، بازتاب این تفکّر سیاسی، فشار بر مردم است و تاوانش را عموم مردم به خصوص قشر ضعیف و متوسط می پردازند و نفعش را بازاریان و سوداگران می برند. از منظر عمومی حسادت گروهی وسعت اختیارات یافته است، به طوری که توجّه عموم و خصوص در به کارگیری این صفت رذیله افزون شده است. تشکیل احزاب و داد اختیاراتِ به ظاهر قانونی به آن ها زمینهٔ مناسبی را برای حسادت فراهم کرده است و در قانون احزاب راهکار و مادّه قانونی مبنی بر نظارت خاص بر این رذیلهٔ اجتماعی وجود ندارد. زیرساخت های اجتماعی و فرهنگی و مذهبی ما بسیار غنی است امّا منفعت طلبی های فردی و در معنای گستردهٔ آن، گروهی مانع به روز و شکوفا شدن این زیر ساخت شده است. ضعف اخلاق در جامعه و عدم رسیدگی به احوالات درون گروهی سازمان ها و جریان های سیاسی، اقتصادی و… فاجعه اخلاقی به بار آورده است و حسد بانام و شکل اسلامی یعنی رقابت حزبی، به خورد دیگران می رود و مردم جامعه ناچار به پذیرش و حداقل کنار آمدن با آن هستند.
اگر من، زندگی را مسابقه بدونم ، شروع به مقایسه خودم با دیگران میکنم، ، ، و هر کس مشمول داشته ای و برخورداری ای باشه که من از نداشتن آن داشته ، احساس حقارت و خودکم بینی و بیکفایتی و بی عرضگی و ضعف و. . ... [مشاهده متن کامل]
. امثالهم کنم ، آرزو میکنم که داشته و برخورداری تو نابود بشه که در من احساس بدی تولید نشه. . . چون من زندگی رو مسابقه میدونم و دائم خودمو با همه مقایسه میکنم و اگر کسی کمی از من جلو بزنه ، آرزو میکنم پا هاش بشکنه و از من عقب باشه.
احساس خودبرتر بینی و آرزوی زوال نعمت از کسی
رشک . . . غبطه . . . . از . .
حسادت:مخلوط دو صفت حرص و طمع حرص:بدبینی طمع:خودخواهی در نتیجه👇🏻👇🏻 حسادت:بدبینی و خودخواهی
حسادت یعنی همون حسودی که میگی مثلا اون نمرش بالاتر از منه
حسادت در زبان آذری "سانجیلانماخ " معنی تحت الفظی ( دل درد گرفتن ، شکم درد ) در اصطلاح حسادت . به آدم حسود ( قارنی زیقلی ) هم گفته می شود.
تنگ چشمی یا حسادت برابر با Envy در انگلیسی است یعنی آرزوى نابودى کسی که چیزهایی دارد که من ندارم. و نابهنجار است. رشک یا غبطه برابر با Jealousy است یعنی آرزوی داشتن یک چیز دوست داشتنی که ندارم و ای کاش داشتم.
حسادت یعنی ناراحتی از اینکه کسی به جایگاه بالاتر از خودش از همه جهات رسیده باشد و به نظر من در وجود همه میتواند باشد فقط بستگی به ظرفیت هر کسی دارد
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: اَسپِر asper ( اوستایی: اَسپِرِزتَ ) پَتیژا ( اوستایی: پَئیتی شانَ ) اَسویا asuyã ( سنسکریت: اَسویَ ) وَنچیت ( سنسکریت: وَنچیتا ) آبیلاس ( سنسکریت: اَبهیلاسَ )