حسابی

/hesAbi/

    arithmetical
    reasonable
    logical
    reliable
    neat
    all-out
    darned
    crashing
    heartily
    respectable
    tenable

فارسی به انگلیسی

حسابی نداریم حساب بی حساب
we are quits.

مترادف ها

arithmetic (اسم)
حساب، حسابی، علم حساب، حسابگر، سیاق، حساب دان

real (صفت)
واقعی، حقیقی، عملی، حسابی، موجود، صمیمی، طبیعی، راستین، غیر مصنوعی، بی خدشه

square (صفت)
گوشه دار، منصف، حسابی، منظم، برابر، چهار گوش، مربع، راست حسینی، جذر، چارگوش

arithmetical (صفت)
حسابی، مربوط به حساب

thorough-paced (صفت)
قابل، حسابی، دقیق گام، بهمه جور قدم تربیت شده

پیشنهاد کاربران

به اندازه و درست
کنایه است از محترم ، متشخص و فهمیده و گاهی به منظور طنز و تمسخر برای بیان اعتراض گفته می شود . مثال : ( آدم حسابی این چه حرفی بود زدی!؟! )
well and truly
I went out and got well and truly ( =completely ) drunk
هلوزینب معاکم تابعتکم رجعو المتابعه حسابی
خوب و پسندیده آدم حسابی یعنی آدم با معرفت و فداکار
حسابی: [ اصطلاح در تداول عامه ]درست حسابی , بی عیب و نقص و اساسی، بدون کاستی، بی کم وکاست. کاملا ، واقعا.
( ( آرزو گفت . "من هم همان جوجه کباب بی استخوان " شیرین گفت "دوتا جوجه کبابِ حسابی ــــــــــ".
...
[مشاهده متن کامل]

سرپیشخدمت لبخند زد . "حسابی برشته . " ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص22 . ) )

زیاد
این بی ریشگی حسابی ابزار دردسرشان شده
در این گزاره به جای حسابی میشه نوشت ، بسیار، خیلی،
بدون کاستی# بسیار زیاد

بپرس