حساب کردن، شمردن، محاسبه نمودن، حساب پس دادن، دانستن، مسئول بودن، ذکر علت کردن، دلیل موجه اقامه کردن، تخمین زدن، نقل کردن
reckon(فعل)
شمردن، حساب پس دادن، فرض کردن، عقیده داشتن، خیال کردن، محسوب داشتن، روی چیزی حساب کردن، گمان کردن
پیشنهاد کاربران
reckon
حساب پس دادن: [ اصطلاح در تداول عامه ] ذکر علت کردن، دلیل موجه اقامه کردن، . جوابگو بودن ( ( "هیچ مرگت نشده . خسته ای ""پس تو چرا خسته نیستی ؟""من هم خسته ام ولی اول این که وقت دارم برای خستگی در کردن ، بعد هم مثل تو نباید به ده بیست نفر حساب پس بدهم . ) ) ... [مشاهده متن کامل]
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 122. ) )