حس

/hess/

    feel
    affection
    compassion
    discernment
    sense
    feeling

فارسی به انگلیسی

حس باصره
vision

حس باور
sensualist

حس باوری
sensualism

حس سامعه
the sense of hearing, ear

حس شامه
scent

حس ششم
sixth sense

حس لامسه
feel, feeling

حس مشترک
common sense

حس کردن
feel, sense, to feel, to perceive

مترادف ها

energy (اسم)
توانایی، نیرو، زور، انرژی، کارمایه، قوه فعلیه، حس

sense (اسم)
معنی، جهت، احساس، هوش، مفهوم، مفاد، مضمون، حس، شعور، حس تشخیص، حواس پنجگانه

feeling (اسم)
احساس، حس

sensation (اسم)
تاثیر، ظاهر، احساس، شور، حس

presentiment (اسم)
دلهره، حس، عقیده قبلی نسبت به چیزی، روشن بینی قبلی، احساس وقوع امری از پیش

پیشنهاد کاربران

پذیره
در لکی زَخینه یا زه خینه معنی حس میده .
مثلا:زه خینه م دا:حس میکردم که. . . .
شاید هوش از پارسی به عربی رفته و هوس شده و کم کم به حس تبدیل شده. از سوی دیگر شاید اِس و حس از پارسی و عربی به اروپا رفته و ایس شده است که ریشه اصطلاح استزی یعنی حسی می باشد. سپس از آن کلمه آنستزی یعنی بیحسی و بیهوشی بیرون آمده که یک تخصص پزشکی است ( Anesthesia )
در پارسی میانه، حس برابر "بوی" بوده است.
مجید علیائی
جواب. چم . مثل اینکه میگویند چمو خم اخلاق طرف دست منه
مجید علیائی
جواب . . جم
با سپاس از فر کیانی
واژه ِس یا هِس ( حِس ) از ایز ( is ) امده و ایز همان شدن است که موجود یا یافت شده = هست که با دگردیسی بسیاری به ایست / اشت / اُست و . . . . کاربری یافته و برای هر یک کاربرد گوناگونی را داریم اما ِس یا هِس یا اِس با ایش / ویش ( wish = ارزو و خواست ) همراه شد و کاربرد دریافت و آمدن را بخود گرفته . همانطور که ما در خواستن ( خواستن از ریشه ویش یا وِست ) و ارزو کردن خواهان اینیم که چیزی به ما وارد شود پس میتوان فهمید ایس یا اِس یا هِس همان دریافت است بدین رو میفهمیم حس بیشک ایرانیست.
...
[مشاهده متن کامل]

در بیهوش هم میتوان به اسانی فهمید که بیهوش = بدون دریافت می شود
باهوش بالا = با دریافت بالا

کلمه ( حس ) - به فتحه حا - به معنای قتل بر وجه استیصال است ، کشتنی که انقراض بیاورد.

یَا بَنِیَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَأَخِیهِ �قرآن مجید�
اى پسرانم بروید و از یوسف و برادرش جستجو کنید
فَلَمَّا أَحَسَّ عِیسَى مِنْهُمُ الْکُفْرَ �قرآن مجید�
چون عیسى کفر آنان را یافت/جُست/دید
...
[مشاهده متن کامل]

هَلْ تُحِسُّ مِنْهُمْ مِنْ أَحَدٍ �قرآن مجید�
آیا کسى از آنان را میجویی/می یابى/میبینی؟
.
واژه ایرانی هس→ئس ( مانند ئوش←هوش ) که ارب آنرا حس مینویسد از ریشه پیشاهندواروپایی ayǝs - به مانای جستجو look for به دست آمده که همریشه است با واژه искать ( جستجو ) در روسیه و ask ( پرسیدن ) در انگلیس و aich ( کاوش investigation تفتیش ) در ارمنستان وiccháti در هندی کهن به مانای کوششstrive همانطور که لغت انگلیسی sense ( حس ) از ریشه پیشاهندواروپایی sent - به مانای کوشش برای یافتن چیزی strive after ساخته شده است. دیگر شکلهای ثبت شده از واژه هس در زیر آمده است:
- در اوستایی:
isā* =دریافتن - پی بردن
درک کردن ** - ištaupa=perceiv
دیدبانی کردن ** - ištapaiti=observe
جستجو ***=seek išaiti
کاوش ***iš=searching
- در هیتی:
نمایان ساختن ***isijahh - =indicate - announce
- در هندی کهن:
آرزو داشتن***eṣá - = wish
- در آذری: ایستک=آرزو شده
بدینسان روشن میشود که ارب از ریشه فرضی حس س واژگان جعلی احساس، محسوس، احساسات، حساس و حساسیت را به دست آورده است.
حسگر=هسگر - sensor
محسوس=هسرس ( مانند فهمرس=مفهوم و چمرس=معقول )
حساس=هسمند - هسنده - تیزهس ( مانند هوشمند - گزنده - تیزهوش ) - sensitive
احساس=هسیاد ( مانند بنیاد از پسوند آد - هاد که مانند باب افعال هالت گذرایی/متعدی به واژه میدهد )
حساسیت=هسندگی ( مانند گزندگی ) - sensitivity
پیرسها ( منابع ) :
*فرهنگ واژگان اوستایی: شادروان احسان بهرامی - فریدون جُنیدی
** Avesta Reader: Texts, notes, glossary and index by Hans Reichelt.
*** Archeology of the Mind: Digging Out The Visual Roots of Ideology by Dr. Fee - Alexandra Haase

سُهِش
وقتی کاری انجام میگردد و ما به ان تصور خوب و بد داریم حس است

یَا بَنِیَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَأَخِیهِ �قرآن مجید�
اى پسرانم بروید و از یوسف و برادرش جستجو کنید
فَلَمَّا أَحَسَّ عِیسَى مِنْهُمُ الْکُفْرَ �قرآن مجید�
چون عیسى کفر آنان را یافت/جُست/دید
...
[مشاهده متن کامل]

هَلْ تُحِسُّ مِنْهُمْ مِنْ أَحَدٍ �قرآن مجید�
آیا کسى از آنان را میجویی/می یابى/میبینی؟
واژه ایرانی هس→ئس ( مانند ئوش←هوش ) که عرب آنرا حس مینویسد از ریشه پیشاهندواروپایی ayǝs - به معنای جستجو look for به دست آمده که همریشه است با واژه искать ( جستجو ) در روسیه و ask ( پرسیدن ) در انگلیس و aich ( کاوش investigation تفتیش ) در ارمنستان وiccháti در هندی کهن به معنای کوششstrive همانطور که لغت انگلیسی sense ( حس ) از ریشه پیشاهندواروپایی sent - به معنای کوشش برای یافتن چیزی strive after ساخته شده است. دیگر شکلهای ثبت شده از واژه هس در زیر آمده است:

- در اوستایی:
isā* =دریافتن - پی بردن
درک کردن ** - ištaupa=perceive
دیدبانی کردن ** - ištapaiti=observe
جستجو ***=seek išaiti
کاوش ***iš=searching
- در هیتی:
نمایان ساختن ***isijahh - =indicate - announce
- در هندی کهن:
آرزو داشتن***eṣá - = wish
- در آذری: ایستک=آرزو شده

بدینسان روشن میشود که عرب از ریشه فرضی حس س واژگان جعلی احساس محسوس احساسات حساس حساسیت را به دست آورده است.

حسگر=هسگر - sensor
محسوس=هسرس ( مانند فهمرس=مفهوم و چمرس=معقول )
حساس=هسمند - هسنده - تیزهس ( مانند هوشمند - گزنده - تیزهوش ) - sensitive
احساس=هسیاد ( مانند بنیاد از پسوند آد - هاد که مانند باب افعال حالت گذرایی/متعدی به واژه میدهد )
حساسیت=هسندگی ( مانند گزندگی ) - sensitivity

پیرسها:
*فرهنگ واژگان اوستایی: شادروان احسان بهرامی - فریدون جُنیدی
** Avesta Reader: Texts, notes, glossary and index by Hans Reichelt.
*** Archeology of the Mind: Digging Out The Visual Roots of Ideology by Dr. Fee - Alexandra Haase

با فتحه ح و ساکن س
حس
به زبان پارسی باستان خوانساری
حیاط
فهم
feel
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس