پذیره
در لکی زَخینه یا زه خینه معنی حس میده .
مثلا:زه خینه م دا:حس میکردم که. . . .
شاید هوش از پارسی به عربی رفته و هوس شده و کم کم به حس تبدیل شده. از سوی دیگر شاید اِس و حس از پارسی و عربی به اروپا رفته و ایس شده است که ریشه اصطلاح استزی یعنی حسی می باشد. سپس از آن کلمه آنستزی یعنی بیحسی و بیهوشی بیرون آمده که یک تخصص پزشکی است ( Anesthesia )
در پارسی میانه، حس برابر "بوی" بوده است.
مجید علیائی
جواب. چم . مثل اینکه میگویند چمو خم اخلاق طرف دست منه
مجید علیائی
جواب . . جم
با سپاس از فر کیانی
واژه ِس یا هِس ( حِس ) از ایز ( is ) امده و ایز همان شدن است که موجود یا یافت شده = هست که با دگردیسی بسیاری به ایست / اشت / اُست و . . . . کاربری یافته و برای هر یک کاربرد گوناگونی را داریم اما ِس یا هِس یا اِس با ایش / ویش ( wish = ارزو و خواست ) همراه شد و کاربرد دریافت و آمدن را بخود گرفته . همانطور که ما در خواستن ( خواستن از ریشه ویش یا وِست ) و ارزو کردن خواهان اینیم که چیزی به ما وارد شود پس میتوان فهمید ایس یا اِس یا هِس همان دریافت است بدین رو میفهمیم حس بیشک ایرانیست.
... [مشاهده متن کامل]
در بیهوش هم میتوان به اسانی فهمید که بیهوش = بدون دریافت می شود
باهوش بالا = با دریافت بالا
کلمه ( حس ) - به فتحه حا - به معنای قتل بر وجه استیصال است ، کشتنی که انقراض بیاورد.
یَا بَنِیَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَأَخِیهِ �قرآن مجید�
اى پسرانم بروید و از یوسف و برادرش جستجو کنید
فَلَمَّا أَحَسَّ عِیسَى مِنْهُمُ الْکُفْرَ �قرآن مجید�
چون عیسى کفر آنان را یافت/جُست/دید
... [مشاهده متن کامل]
هَلْ تُحِسُّ مِنْهُمْ مِنْ أَحَدٍ �قرآن مجید�
آیا کسى از آنان را میجویی/می یابى/میبینی؟
.
واژه ایرانی هس→ئس ( مانند ئوش←هوش ) که ارب آنرا حس مینویسد از ریشه پیشاهندواروپایی ayǝs - به مانای جستجو look for به دست آمده که همریشه است با واژه искать ( جستجو ) در روسیه و ask ( پرسیدن ) در انگلیس و aich ( کاوش investigation تفتیش ) در ارمنستان وiccháti در هندی کهن به مانای کوششstrive همانطور که لغت انگلیسی sense ( حس ) از ریشه پیشاهندواروپایی sent - به مانای کوشش برای یافتن چیزی strive after ساخته شده است. دیگر شکلهای ثبت شده از واژه هس در زیر آمده است:
- در اوستایی:
isā* =دریافتن - پی بردن
درک کردن ** - ištaupa=perceiv
دیدبانی کردن ** - ištapaiti=observe
جستجو ***=seek išaiti
کاوش ***iš=searching
- در هیتی:
نمایان ساختن ***isijahh - =indicate - announce
- در هندی کهن:
آرزو داشتن***eṣá - = wish
- در آذری: ایستک=آرزو شده
بدینسان روشن میشود که ارب از ریشه فرضی حس س واژگان جعلی احساس، محسوس، احساسات، حساس و حساسیت را به دست آورده است.
حسگر=هسگر - sensor
محسوس=هسرس ( مانند فهمرس=مفهوم و چمرس=معقول )
حساس=هسمند - هسنده - تیزهس ( مانند هوشمند - گزنده - تیزهوش ) - sensitive
احساس=هسیاد ( مانند بنیاد از پسوند آد - هاد که مانند باب افعال هالت گذرایی/متعدی به واژه میدهد )
حساسیت=هسندگی ( مانند گزندگی ) - sensitivity
پیرسها ( منابع ) :
*فرهنگ واژگان اوستایی: شادروان احسان بهرامی - فریدون جُنیدی
** Avesta Reader: Texts, notes, glossary and index by Hans Reichelt.
*** Archeology of the Mind: Digging Out The Visual Roots of Ideology by Dr. Fee - Alexandra Haase
سُهِش
وقتی کاری انجام میگردد و ما به ان تصور خوب و بد داریم حس است
یَا بَنِیَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَأَخِیهِ �قرآن مجید�
اى پسرانم بروید و از یوسف و برادرش جستجو کنید
فَلَمَّا أَحَسَّ عِیسَى مِنْهُمُ الْکُفْرَ �قرآن مجید�
چون عیسى کفر آنان را یافت/جُست/دید
... [مشاهده متن کامل]
هَلْ تُحِسُّ مِنْهُمْ مِنْ أَحَدٍ �قرآن مجید�
آیا کسى از آنان را میجویی/می یابى/میبینی؟
واژه ایرانی هس→ئس ( مانند ئوش←هوش ) که عرب آنرا حس مینویسد از ریشه پیشاهندواروپایی ayǝs - به معنای جستجو look for به دست آمده که همریشه است با واژه искать ( جستجو ) در روسیه و ask ( پرسیدن ) در انگلیس و aich ( کاوش investigation تفتیش ) در ارمنستان وiccháti در هندی کهن به معنای کوششstrive همانطور که لغت انگلیسی sense ( حس ) از ریشه پیشاهندواروپایی sent - به معنای کوشش برای یافتن چیزی strive after ساخته شده است. دیگر شکلهای ثبت شده از واژه هس در زیر آمده است:
- در اوستایی:
isā* =دریافتن - پی بردن
درک کردن ** - ištaupa=perceive
دیدبانی کردن ** - ištapaiti=observe
جستجو ***=seek išaiti
کاوش ***iš=searching
- در هیتی:
نمایان ساختن ***isijahh - =indicate - announce
- در هندی کهن:
آرزو داشتن***eṣá - = wish
- در آذری: ایستک=آرزو شده
بدینسان روشن میشود که عرب از ریشه فرضی حس س واژگان جعلی احساس محسوس احساسات حساس حساسیت را به دست آورده است.
حسگر=هسگر - sensor
محسوس=هسرس ( مانند فهمرس=مفهوم و چمرس=معقول )
حساس=هسمند - هسنده - تیزهس ( مانند هوشمند - گزنده - تیزهوش ) - sensitive
احساس=هسیاد ( مانند بنیاد از پسوند آد - هاد که مانند باب افعال حالت گذرایی/متعدی به واژه میدهد )
حساسیت=هسندگی ( مانند گزندگی ) - sensitivity
پیرسها:
*فرهنگ واژگان اوستایی: شادروان احسان بهرامی - فریدون جُنیدی
** Avesta Reader: Texts, notes, glossary and index by Hans Reichelt.
*** Archeology of the Mind: Digging Out The Visual Roots of Ideology by Dr. Fee - Alexandra Haase
با فتحه ح و ساکن س
حس
به زبان پارسی باستان خوانساری
حیاط
فهم
feel
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)