حزن

/hozn/

    depression
    sadness
    sorrow
    grief
    blue
    cheerlessness
    desolation
    dreariness
    funk
    melancholy
    shadow

فارسی به انگلیسی

حزن الود
sorrowful, grief-stricken

حزن امیز
plaintive

حزن انگیز
disconsolate, depressive, dusky, funeral, pathetic, poignant, sad, sepulchral, sulky, woeful, black, funereal, sullen

حزن اور
causing sorrow, sorrowful, sad, gloomy, grievous, mournful, melancholy

حزن اور یا حزن انگیز
sorrowful, sad

حزن شدید
woe

مترادف ها

sorrow (اسم)
مصیبت، غم و اندوه، غم، فرم، حزن، غصه، نژندی، سوگ، تاثر، غمگینی

grief (اسم)
رنجش، غم، اندوه، حزن، سار، غصه

despondency (اسم)
غم، خفگی، تنگدلی، حزن، دلسردی، دل گرانی

despondence (اسم)
غم، تنگدلی، حزن، دلسردی، دل گرانی

پیشنهاد کاربران

سلام !
کلمه مورد نظر: حزن
معنی و مفهوم: غمگین، اندوهگین، ناراحت، غصه، دلتنگی، ناراحتی
متضاد: خوشحال، فرح، شاد، شادی، خوشحالی، سرور
هم خانواده: محزون | ریشه اصلی: ( ح ز ن )
به انگلیسی: Sad, Depressed, Grief, Homesick
...
[مشاهده متن کامل]

به عربی: همین کلمه �حزن� عربی می باشد. مانند: حَزِنَ: غمگین شد
امیدوارم این مقاله مفید بوده باشد.

زمین دُرُشت ، متضاد سهل ( مقدمة الأدب )
کلمه ( حزن ) به معنای اندوهی است که بر دل سنگینی کند، چه اندوه از امری که واقع شده ، و چه از آنکه بخواهد واقع شود. ( تفسیر نمونه )
کلمه ( حزن ) به معنای اندوه است ، در مقابل کلمه ( فرح ) که به معنای سرور است ، و حزن وقتی به انسان دست می دهد که چیزی را که داشته از دست بدهد و یا دوست می دارد داشته باشد ولی ندارد، و یا خود را مالک آن فرض کرده ، و از دستش ‍ بدهد. ( تفسیر المیزان )
...
[مشاهده متن کامل]

اندوهگین ، ناراحت
دلتنگی

بپرس