حزن

/hozn/

    depression
    sadness
    sorrow
    grief
    blue
    cheerlessness
    desolation
    dreariness
    funk
    melancholy
    shadow

فارسی به انگلیسی

حزن الود
sorrowful, grief-stricken

حزن امیز
plaintive

حزن انگیز
disconsolate, depressive, dusky, funeral, pathetic, poignant, sad, sepulchral, sulky, woeful, black, funereal, sullen

حزن اور
causing sorrow, sorrowful, sad, gloomy, grievous, mournful, melancholy

حزن اور یا حزن انگیز
sorrowful, sad

حزن شدید
woe

مترادف ها

sorrow (اسم)
مصیبت، غم و اندوه، غم، فرم، حزن، غصه، نژندی، سوگ، تاثر، غمگینی

grief (اسم)
رنجش، غم، اندوه، حزن، سار، غصه

despondency (اسم)
غم، خفگی، تنگدلی، حزن، دلسردی، دل گرانی

despondence (اسم)
غم، تنگدلی، حزن، دلسردی، دل گرانی

پیشنهاد کاربران

حزن. [ ح ُ ] ( ع اِ ) اندوه. غم. کمد. ( دهار ) . انده. غم. حَوبَة. اندوهگنی. حزن. غمی که آدمی را افتد پس از فوات محبوب. خدوک. غمگنی. غمگینی. گُرم. تیمار. خلاف سرور. خلاف فرح. عبارة عما یحصل لوقوع مکروه او فوات محبوب فی الماضی. ( تعریفات ص 59 ) . ج ، احزان :
...
[مشاهده متن کامل]

یعقوب دلم ندیم احزان
یوسف صفتم مقیم زندان.
خاقانی.
الوداع ای کعبه کاینک هفته ای در خدمتت
عیش خوابی بوده و تعبیرش احزان آمده.
خاقانی.
جهانی بود در عین عدم غرق
نه اسم حزن بود و نه طرب بود.
عطار.
- عام الحزن ؛ سالی که خدیجه زوجه رسول و عم او ابوطالب درگذشته و این نامی است که رسول به آن سال داده و آن سه سال پیش از هجرت بوده. ( منتهی الارب ) .
حزن. [ ح ُ ] ( ع مص ) اندوهگین کردن. ( دهار ) . اندوهگن کردن. ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ) . اندوهناک گردانیدن. || اندوهناک شدن. اندوهگین شدن. ( ترجمان عادل ) ( از منتهی الارب ) .
حزن. [ ح َ زَ ] ( ع اِمص ) حُزن. اندوه. غم. انده. حدوک. کمد. حوبه. غمگنی. غمگینی
منبع. لغت نامه دهخدا

سلام !
کلمه مورد نظر: حزن
معنی و مفهوم: غمگین، اندوهگین، ناراحت، غصه، دلتنگی، ناراحتی
متضاد: خوشحال، فرح، شاد، شادی، خوشحالی، سرور
هم خانواده: محزون | ریشه اصلی: ( ح ز ن )
به انگلیسی: Sad, Depressed, Grief, Homesick
...
[مشاهده متن کامل]

به عربی: همین کلمه �حزن� عربی می باشد. مانند: حَزِنَ: غمگین شد
امیدوارم این مقاله مفید بوده باشد.

زمین دُرُشت ، متضاد سهل ( مقدمة الأدب )
کلمه ( حزن ) به معنای اندوهی است که بر دل سنگینی کند، چه اندوه از امری که واقع شده ، و چه از آنکه بخواهد واقع شود. ( تفسیر نمونه )
کلمه ( حزن ) به معنای اندوه است ، در مقابل کلمه ( فرح ) که به معنای سرور است ، و حزن وقتی به انسان دست می دهد که چیزی را که داشته از دست بدهد و یا دوست می دارد داشته باشد ولی ندارد، و یا خود را مالک آن فرض کرده ، و از دستش ‍ بدهد. ( تفسیر المیزان )
...
[مشاهده متن کامل]

اندوهگین ، ناراحت
دلتنگی