حزب

/hezb/

    party
    sect
    tong

فارسی به انگلیسی

حزب اقلیت
opposition

حزب اکثریت
majority

حزب بازی
party politics

حزب جمهوری خواه
republican, republican party

حزب جمهوری خواه امریکا
gop

حزب سوسیال دمکرات
social democratic party

حزب سوسیالیست
socialist party

حزب محافظه کار
conservative party, conservative

حزب مخالف
opposition

حزب نازی
nazi

حزب کارگر
labor party, the labour party

حزب کارگری
labor party

مترادف ها

party (اسم)
طرف، فرقه، قسمت، جمعیت، دسته، مهمانی، بزم، سور، یارو، بخش، فئه، حزب، دسته همفکر، دسته متشکل

sect (اسم)
فرقه، قسمت، دسته، بخش، مذهب، حزب، دسته مذهبی، مکتب فلسفی

faction (اسم)
فرقه، انجمن، دسته بندی، نفاق، حزب

junta (اسم)
دسته، دسته بندی، حزب، انجمن سری

پیشنهاد کاربران

حزب. [ ح ِ ] ( ع اِ ) گروه. ( ترجمان عادل ) دسته. ( منتهی الارب ) . گروه مردم. ( غیاث ) . ثلة. ( دهار ) . حزبة. حِزق. فوج. فرقة. ج ، احزاب. ( منتهی الارب ) . || جمعی از کفار که متفق شده ، به حرب رسول ( ص ) آمدند. و آن حرب را �غزوه احزاب � نامند. || یاران. مددکاران. ( منتهی الارب ) . ملازمان. سپاه یا دوستان یا تابعین برای کسی :
...
[مشاهده متن کامل]

حافظ اعلام شرع ، ناصردین رسول
کز مدد علم اوست نصرت حزب خدا.
خاقانی.
|| در اصطلاح علم فتوت از علوم تصوف طایفه ای باشند منسوب به یک شخص. و فرق میان حزب و بیت آن است که حزب در بیت داخل باشد چون بطن در قبیله ، و احزاب متفق باشند و با یکدیگر محاضره نکنند، اما بیوت مختلف باشند. ( از کتاب نفائس الفنون ، علم فتوت ) . || چهار یکی از جزو قرآن و مجموع قرآن سی جزء است پس قرآن صد و بیست حزب باشد. یک صد و بیستم قرآن. || سلاح. ( منتهی الارب ) . ساز جنگ. || ورد. || وظیفه. || نوبت آب. ( منتهی الارب ) . || نصیب. پاره ای از هر چیز. || دسته و فرقه سیاسی که در امور اجتماعی نظرهای خاص بیک طبقه را تعقیب کند.
- حزب اﷲ؛ حزب خدا. مؤمنین. گروه صلحاء. ( غیاث ) .
حزب. [ ح َ ] ( ع مص ) رسیدن چیزی به کسی. رسیدن کار سخت که اندوهناک گرداند. ( از منتهی الارب ) . کاری رسیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) . دشوار شدن چیزی بر کسی و فشردن او را. سخت شدن. حزابة.
حزب. [ ح ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ حازب. ( منتهی الارب ) . || ج ِ حزیب. ( منتهی الارب ) .
منبع . لغت نامه دهخدا

واژه حزب
معادل ابجد 17
تعداد حروف 3
تلفظ hezb
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی، جمع: اَحزاب]
مختصات ( حِ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی hezb
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد

گروهش:حزب
باهماد ( پیشنهادی مرحوم کسروی )
❍ اسم ( ) : گوند/gund/ [فارسی افغانستان]
سازمان، گروهبندی
کاربرد واژه ی پارسی �سازمان� را از هر دو سویه ی آرش دربرگیرنده تر درونمایه و برونزد پارسی آن، سزاوارتر از کاربرد واژه ی از ریشه ی عربی �حزب� می دانم و آن را سپارش می کنم.
برگرفته از پی نوشت نوشتاری از ب. الف. بزرگمهر ۱۵ اَمرداد ماه ۱۳۹۴ در پیوند زیر:
...
[مشاهده متن کامل]

https://www. behzadbozorgmehr. com/2015/08/blog - post_75. html
آمیخته واژه ی �گروهبندی� را بیش تر سازگار با آرش �فرقه� و یا �فراکسیون� می دانم و بکار برده ام؛ گرچه در برخی باره ها می توان آن را با اندک چشم پوشی بجای �حزب� نیز بکار گرفت

حزب ( party ) : [اصطلاح جامعه شناسی] سازمانی سیاسی که از همفکران و طرفداران یک آرمان تشکیل شده است و با داشتن تشکیلات منظم برنامه های سیاسی کوتاه مدت و دراز مدت برای نیل به آرمانش از دیگراشکال سازمانی نظیر جبهه و گروه سیاسی می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

ماکس وبر می گوید:در جوامع امروزی تشکیل حزب جنبه مهمی از قدرت را تشکیل می دهد و می تواند مستقل از طبقه و پایگاه بر قشربندی اجتماعی تاثیر بگذارد.
حزب عبارت است از گروهی از افراد که به علت داشتن زمینه ها هدفها یا منافع مشترک با هم همکاری می کنند. ( ( گیدنز ) )
منبع https://rasekhoon. net

پیروش
Peyrooshنحوه تلفظ
پی بمعنی زیربنا و نقطه ی شروع
پیرو بمعنی همراه یک مسلک وایده و هدف
رو بمعنی حرکت وجلورفتن بر پایه ی نقطه ی شروع.
ش بمعنی نماد فعالیت همه جانبه و چند جانبه و جنب و جوش
این واژه عربی است و پارسی آن این است:
آنیک ( سنسکریت: آنیکَ )