حذف

/hazf/

    omission
    cancellation
    deletion
    elimination
    excision

فارسی به انگلیسی

حذف به قرینه
ellipsis

حذف شدگی
lacuna, omission

حذف شدگی در متن
hiatus

حذف میانی
syncope

حذف نشدنی
obbligato

حذف هجا یا صدا
elision

حذف کردن
cut, delete, elide, eliminate, except, expunge, omit, prune, kill

حذف کردن از متن
excise

حذف کردن انداختن
to omit, to eliminate

حذف کردن بخش های خارج از نزاکت کتاب
bowdlerize

حذف کردن مواد زائد
weed

حذف کردن نوشته
scratch

حذف کردن هجا
elision

حذف کردن واکه
elision

حذف کننده
pruner

مترادف ها

cancellation (اسم)
لغو، فسخ، الغاء، ابطال، حذف

elimination (اسم)
طرد، محو، حذف، زدودگی، رفع

expulsion (اسم)
تبعید، اخراج، حذف، راندگی، دفع، بیرون شدگی

exclusion (اسم)
اخراج، محرومیت، حذف، ممانعت، محروم سازی، دفع، استثناء

deletion (اسم)
حذف

omission (اسم)
سهو، حذف، فروگذاری، غفلت، از قلم افتادگی

ellipsis (اسم)
حذف، انداختگی، انداختن لغات

pretermission (اسم)
حذف، قصور، از قلم افتادگی

write-off (اسم)
حذف

پیشنهاد کاربران

زیهش = حذف
برگرفته از کارواژه ی زیهیدن یا زیهستن
بن خان: Dictionary of Manichean middle Persian and Parthian, Desmond Durkin - Meisterernst
درگاه تلگرامی parsidoost
حذف: همتای پارسی این واژه ی عربی در اوستایی این است:
دیتَرت ditart
زدن
حذف
گویش:hazf
پارسی یا عربی:عربی
برابر پارسی:از میان بردن، زدایش
گاهی می توان از کارواژه های " کنار زدن" و یا " کنار گذاشتن" به جای [حذف کردن] بهره برد:
من به خاطر سلامتی، شیرینی و غذای چرب را از رژیم غذایی خودم حذف کرده ام.
من برای تندرستی، شیرینی و خوراک چرب را از دستور خوراک خودم کنار گذاشته ام.
...
[مشاهده متن کامل]

تیم ایران با بردی که به دست آورد حریفش را از ادامه مسابقات حذف کرد.
تیم ایران با بردی که به دست آورد هماوردش را از پیگیری پیکارها کنار زد.

"ازمیان بردن "یکی ازبرابرهای پارسی واژه "حذف" می تواندباشد.
واژه حذف کاملا پارسی است چون در عربی می شود یمسح این واژه یعنی حذف صد درصد پارسی است.
‏هزبیدن = حذف کردن
هزب، هزبش = حذف
هزبیده = محزوف، حذف شده
هزبنده = حذف کننده
روش ساخت ⬇️
‏{هزبیدن: پیشوند ‹هز› ( یکی از ریخت های پسوند uz پهلوی در فارسی نو که معنای بیرون و خارج و . . . را می رساند. این پیشوند در واژه هزینه دیده می شود ) به علاوهٔ ‹بیدن› ( در بختیاری می شود بودن ) . رویهمرفته می شود از بودن ( بودن در یک لیست، داستان، انتخاب و . . . ) بیرون کردن}
...
[مشاهده متن کامل]

‎#پیشنهاد_شخصی
‎#پارسی دوست

ریشه کردن کردن. قلع و قمع
کنار گذاشتن، نادیده گرفتن
به جای ( حذف ) می توان واژگان ( سِتُرش، زدایش ) را بکار برد.
به جای ( حذف کردن ) می توان واژگان ( سِتُردن، زدودن ) را بکار برد.
به جای ( محذوف یا حذف شده ) واژگان ( سِتُرده، زدوده ) را بکار برد.
به جای به کاربردن "حذف کردن"، کاربرد کارواژه ( فعل ) ی زدودن و همچنین به کار بردن واژه زدایش به جای "حذف" از دیگر واژگان بهتر است.
لغت اربیشده ی حذف که باید آنرا هذف نوشت به مانای زدودن پاک کردن برچیدن که در باسک به شکل ئزب ezabatu به مانای elimination remove delete و همچنین به شکل ezaipaketa به مانای ommission ثبت شده که نشان میدهد این واژه یک لغت پارسی ایرانی است و واژگان اربی محذوف و تحذیف جعلی هستند
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
نیگْر ( سنسکریت: نیگرَهَنَ )
آتیک، آتیکرام ( سنسکریت: آتیکرامَ )
سَمنیر ( سنسکریت: سَمنیرودهَ )
تیتَر ( اوستایی: تیتَرت )
پَریتیاگ ( سنسکریت: پَریتیاگَ )
آنتاریت ( سنسکریت: آنتاریتَ )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس