خرد کردن، برطرف کردن، محو کردن، رفع کردن، زدودن، بیرون کردن، حذف کردن، منتفی کردن
pretermit(فعل)
کنار گذاشتن، حذف کردن، از قلم انداختن
expurgate(فعل)
تطهیر کردن، حذف کردن، تصفیهء اخلاقی کردن
dele(فعل)
حذف شدن، حذف کردن
delete(فعل)
انداختن، حذف کردن، برداشتن
omit(فعل)
انداختن، حذف کردن، از قلم انداختن، فروگذار کردن
elide(فعل)
حذف کردن، ادغام کردن، از اخر برداشتن
retrench(فعل)
قطع کردن، کم کردن، حذف کردن، از نو خندق ساختن
پیشنهاد کاربران
زیهیدن / زیهستن بن خان: Dictionary of Manichean middle Persian and Parthian, Desmond Durkin - Meisterernst درگاه تلگرامی parsidoost
گاهی می توان از کارواژه های " کنار زدن" و یا " کنار گذاشتن" به جای [حذف کردن] بهره برد: من به خاطر سلامتی، شیرینی و غذای چرب را از رژیم غذایی خودم حذف کرده ام. من برای تندرستی، شیرینی و خوراک چرب را از دستور خوراک خودم کنار گذاشته ام. ... [مشاهده متن کامل]
تیم ایران با بردی که به دست آورد حریفش را از ادامه مسابقات حذف کرد. تیم ایران با بردی که به دست آورد هماوردش را از پیگیری پیکارها کنار زد.
از دفتر ستردن ؛ محو کردن : ز دفتر همه نامشان بسترم سر و تاج ساسان به پی بسپرم . فردوسی .