پیشنهادِ واژه یِ پارسی به جایِ " حذف کردن، حذف شدن، حذف": " پَرهِشتن، پَرهلیدن، پَرشَستن، پَرشاندن"
جدای از " کنار زدن، کنار گذاشتن" که برابر با واژگانِ " abseitigen ، zur Seite stellen " ( آلمانی ) است و " از میان بُردن" که تا اندازه ای برابر با " eliminieren" ( آلمانی ) ، چه واژگانِ دیگری را می توان به معنایِ " حذف کردن" پیش نهاد که با واژگانی همچون
... [مشاهده متن کامل]
" entfernen ، wegfallen، wegstreichen، weglassen" و واژگانِ دیگری بدین معنا از زبانِ آلمانی که با پیشوندِ " - weg" همراه هستند، برابری کند؟
1 - همانگونه که می دانیم یکی از کارایی هایِ پیشوندِ " پَر/پَهر" از زبانِ اوستایی - پارسیِ میانه - نوین " دور، دوری، به کنار" بوده است ( به زیرواژه یِ " پَر" در همین تارنما بروید و همکارکردیِ دو پیشوندِ " پَر" ( پارسی ) و " weg" ( آلمانی ) را ببینید ) که برای نمونه آن را در واژگانی همچون " پَرهیز، پَرهیختن، پَرریز، پرریختن و. . . " می توان دید. اکنون چه بنواژگانی ( =مصدرهایی ) با این پیشوند را بهتر است بکار بگیریم؟
" weglassen" = حذف کردن = پَرهِشتن، پَرهِلیدن/پَرهِل -
2. 1 - " lassen" ( آلمانی ) با " هِشتَن، هِلیدن" ( پارسی ) برابر است ( در این باره به زیرواژه یِ " هشتن" در همین تارنما بروید و به فرنگاره ها از پیامِ من بنگرید و در آنجا خواهید دید که ریشه اوستایی " هَرز " با " lassen" از زبانِ آلمانی برابری می کند ) .
بر پایه آنچه در بالا آمد ( 1 و 2. 1 ) ما به " پَرهشتن/پَرهلیدن" با بُن کنونیِ " پَرهِل - " می رسیم که رویهم رفته به معنای " دور گذاشتن، بدور گذاردن، ( به ) کنار هِشتن" است که بازنمایی کننده یِ " حذف کردن" است.
2. 2 - واژه یِ دیگری که می توان پیشنهاد، برآمده از واژگانِ " شَستَن/شین - " به معنایِ " جای گرفتن، قرار گرفتن" و " شاندن/ - شان" به معنایِ " جای دادن، قرار دادن" است که برای نمونه این واژگان را ما با پیشوندِ " نِ" نیز در زبانِ پارسی داریم :
" نِشستن/نِشین - " و " نِشاندن/نِشان - " ؛
اکنون ما به جایِ پیشوندِ " نِ" که در اینجا بایستگی ندارد، پیشوندِ " پَر " را، چنانکه در بالا آمد، می نشانیم و واژگانِ:
" پَرشَستن/پَرشین - " به معنایِ " حذف شدن" ( رویهم رفته به معنایِ " دور قرار گرفتن، بدور جای گرفتن" )
و " پَرشاندن، پَرشان - " به معنایِ " حذف کردن" ( رویهم رفته به معنای " دور قرار دادن" )
را به دست می آوریم.
کاهش
کاهش دادن
سلیم
حذف: پاک کردن
از میان برداشتن، بریدن، کَندن، بیرون انداختن، زدودن
پاک ، پاکیزه
زیهش = حذف
برگرفته از کارواژه ی زیهیدن یا زیهستن
بن خان: Dictionary of Manichean middle Persian and Parthian, Desmond Durkin - Meisterernst
درگاه تلگرامی parsidoost
حذف: همتای پارسی این واژه ی عربی در اوستایی این است:
دیتَرت ditart
زدن
حذف
گویش:hazf
پارسی یا عربی:عربی
برابر پارسی:از میان بردن، زدایش
گاهی می توان از کارواژه های " کنار زدن" و یا " کنار گذاشتن" به جای [حذف کردن] بهره برد:
من به خاطر سلامتی، شیرینی و غذای چرب را از رژیم غذایی خودم حذف کرده ام.
من برای تندرستی، شیرینی و خوراک چرب را از دستور خوراک خودم کنار گذاشته ام.
... [مشاهده متن کامل]
تیم ایران با بردی که به دست آورد حریفش را از ادامه مسابقات حذف کرد.
تیم ایران با بردی که به دست آورد هماوردش را از پیگیری پیکارها کنار زد.
"ازمیان بردن "یکی ازبرابرهای پارسی واژه "حذف" می تواندباشد.
واژه حذف کاملا پارسی است چون در عربی می شود یمسح این واژه یعنی حذف صد درصد پارسی است.
هزبیدن = حذف کردن
هزب، هزبش = حذف
هزبیده = محزوف، حذف شده
هزبنده = حذف کننده
روش ساخت ⬇️
{هزبیدن: پیشوند ‹هز› ( یکی از ریخت های پسوند uz پهلوی در فارسی نو که معنای بیرون و خارج و . . . را می رساند. این پیشوند در واژه هزینه دیده می شود ) به علاوهٔ ‹بیدن› ( در بختیاری می شود بودن ) . رویهمرفته می شود از بودن ( بودن در یک لیست، داستان، انتخاب و . . . ) بیرون کردن}
... [مشاهده متن کامل]
#پیشنهاد_شخصی
#پارسی دوست
ریشه کردن کردن. قلع و قمع
کنار گذاشتن، نادیده گرفتن
به جای ( حذف ) می توان واژگان ( سِتُرش، زدایش ) را بکار برد.
به جای ( حذف کردن ) می توان واژگان ( سِتُردن، زدودن ) را بکار برد.
به جای ( محذوف یا حذف شده ) واژگان ( سِتُرده، زدوده ) را بکار برد.
به جای به کاربردن "حذف کردن"، کاربرد کارواژه ( فعل ) ی زدودن و همچنین به کار بردن واژه زدایش به جای "حذف" از دیگر واژگان بهتر است.
لغت اربیشده ی حذف که باید آنرا هذف نوشت به مانای زدودن پاک کردن برچیدن که در باسک به شکل ئزب ezabatu به مانای elimination remove delete و همچنین به شکل ezaipaketa به مانای ommission ثبت شده که نشان میدهد این واژه یک لغت پارسی ایرانی است و واژگان اربی محذوف و تحذیف جعلی هستند
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
نیگْر ( سنسکریت: نیگرَهَنَ )
آتیک، آتیکرام ( سنسکریت: آتیکرامَ )
سَمنیر ( سنسکریت: سَمنیرودهَ )
تیتَر ( اوستایی: تیتَرت )
پَریتیاگ ( سنسکریت: پَریتیاگَ )
آنتاریت ( سنسکریت: آنتاریتَ )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)