حدیث. [ ح َ ] ( ع ص ، اِ ) نو. جدید. تازه. مقابل قدیم : ابواب خزائن قدیم و حدیث فرمود تا گشاده کردند. ( جهانگشای جوینی ) . || چیز نو. چیزی نو. || سخن نو. ( دهار ) . || مرد اندک سال. جوان. || مسئله. امر. کار. شغل. باره. مطلب. قضیه. وقعه. واقعه. حادثه. حال. پیش آمد. باب. ماجری :
... [مشاهده متن کامل]
ای دل من زو بهر حدیث میازار
کآن بت فرهخته نیست هست نوآموز.
دقیقی ( از فرهنگ اسدی چ پاول هورن ) .
حدیث فرستادگان در نهان
بگفتند با شهریار جهان.
فردوسی.
سیاوش ز گفتارشان شاد گشت
حدیث فرستادگان باد گشت.
فردوسی.
دلت را به تیمار چندین مبند
بس ایمن مشو بر سپهر بلند. . .
تو بی جان شوی او بماند دراز
حدیثی دراز است چندین میاز.
فردوسی.
ای دوست به یک سخن ز من بگریزی
خوی تو نبد بهرحدیثی تیزی
بد گشتی از آنکه با بدان آمیزی
با دیگ بمنشین که سیه برخیزی.
فرخی.
عنایتی است به کار تو شاه مشرق را
چنانکه ایزد را در حدیث پیغمبر.
فرخی.
بنزدیک احمدبن اسماعیل نامه نبشت اندر حدیث او. ( تاریخ سیستان ) . و دل موفق [ باﷲ ] به حدیث شام و مصر مشغول گشته بود. ( تاریخ سیستان ) . و اندر خزینه مال نماند از زر و سیم که همه بکار برده و داده شد و دست فراکردند اندراوانی فروختن و زرینه و سیمینه درم و دینار زدن و بکار بردن ، اندر حدیث مطبخ و بناها ساختن. ( تاریخ سیستان ) . و حدیث سیستان با امیر تاریخ قرار گرفت و لشکرترکمان همه بازگشت. ( تاریخ سیستان ) . علی بن لیث پشیمان همی بود و چیزها همی گفت اندر حدیث عمرو [ ابن لیث ] عمرو بشنید و علی را بند برنهاد. ( تاریخ سیستان ) . چون خبر تقصیر کردن محمدبن اللیث شنید اندر حدیث مال فرستادن. . . . ( تاریخ سیستان ) . چنان شنودم که دو سه ماه این حدیث از وی نهان داشتند. ( تاریخ بیهقی ) . این حدیث فاش شد و همگان ویرا بسیار ملامت کردند. ( تاریخ بیهقی ) . وزیر گفت سلطان امروز خلوتی کرد و در هر باب سخن رفت و مهم تر از آن حدیث هندوستان است. ( تاریخ بیهقی ص 269 ) . و این حدیث را در دل پادشاه ، شیرین کردند. ( تاریخ بیهقی ص 258 ) . و این حدیث عبدوس به کس خود به غازی رسانید. ( تاریخ بیهقی ص 234 ) . گفت امشب این حدیث را پوشیده باید داشت تا فردا که خواجه بیاید. ( تاریخ بیهقی ص 325 ) . این حدیث در تاریخ یمینی بیاورده ام. ( تاریخ بیهقی ) . از این مرد بسیار عذر خواست [ ابوالقاسم پسر حصیری ] و التماس کرد تا از این حدیث [ زده شدن او ] با خداوندش [ احمد حسن ] نگوید. ( تاریخ بیهقی ص 157 ) . چنان شنودم که دو سه ماه از او [ ازمادر حسنک ] این حدیث [ کشته شدن پسرش ] پنهان داشتند. ( تاریخ بیهقی ص 186 ) . آنجا او را با خواجه پدرم رحمةاﷲ علیه صحبت و دوستی افتاد وزین حدیث بسیار گوید. . . ( تاریخ بیهقی ص 242 ) . پس در حدیث وزارت به پیغام با وی سخن رفت البته تن درنداد [ خواجه احمد حسن ]. ( تاریخ بیهقی ص 145 ) . هرچه از وی می پرسیدند از حدیث غلامان این روز، که تدبیر چیست. . . جواب میداد که ارتکین داند. ( تاریخ بیهقی ص 634 ) . بونصر مستخرج را و دیگرقوم را گفت یک ساعت این حدیث در توقف دارید. ( تاریخ بیهقی ص 368 ) . امیر را مقرر گشت حدیث مال و سخت متغیر گشت بر بوسهل و سوری ، و والی حرس و محتاج را بخواند. ( تاریخ بیهقی ص 444 ) . کدخدای علی تکین و علی تکین این حدیث را غنیمت شمردند. ( تاریخ بیهقی ص 355 ) . اگر بهانه آرد و آن حدیث قاید منجوق در دل وی مانده است ، این حدیث طی باید کرد که بی حشمت وی علی تکین رابر نتوان انداخت. ( تاریخ بیهقی ص 343 ) . خوارزمشاه تن در این حدیث نداد. ( تاریخ بیهقی ص 684 ) . چون به غزنین رسید چنان نمود که حدیث خطبه بدو راست خواهد شد. ( تاریخ بیهقی ص 685 ) . گفتم این حدیث را فراموش کن. ( تاریخ بیهقی ص 685 ) . گفت حدیث بوسهل تمام شد. ( تاریخ بیهقی ص 331 ) . این حدیث را اندر این باب خواهی بفرمان ما و خواهی از دست خویش. . . فرونشانی. ( تاریخ بیهقی ص 162 ) . اگر امیر [ البتکین ] در این جنگ با ما مساعدت کند. . . چون کارها بمراد گردد ولایتی سخت بانام که براین جانب است بنام فرزندی ازآن ِ او کرده آید و ناصحان وی بازنمودند که غور و غایت این حدیث بزرگ است و علی تکین به این یک ناحیت بازنایستد. ( تاریخ بیهقی ) . چون ایشان را [ قوم را ]. . . دید [ امیر محمد ] خدای را سپاس داری کرد و حدیث سوزیان فراموش کرد. ( تاریخ بیهقی ) . جواب نامه ها بر این جمله داد [ آلتونتاش ] که حدیث خانان ترکستان از فرایض است. . . اما حدیث خواجه احمد بنده را با چنین سخنان کاری نیست. ( تاریخ بیهقی ) . امیر بسیار تکلف کرده بود هم بمعنی خوان نهادن و هم بحدیث لشکر که لشکر در هم افتاده بودند. ( تاریخ بیهقی ص 567 ) . اگر پس از این در پیش من جز در حدیث عرض سخن گوئی ، گویم گردنت بزنند. ( تاریخ بیهقی ص 326 ) . پس از آنکه این تاریخ آغاز کرده بودم. . . و به حدیث ملک محمد سخن میگفتم. . . ( تاریخ بیهقی ) . در حدیث مادر و ولادت وی و امیر محمود سخنان گفتندی. ( تاریخ بیهقی ص 308 ) . این حدیث را پوشیده دارد. ( تاریخ بیهقی ) . طاهر بدین حدیث سخت شادمان شد. ( تاریخ بیهقی ) . باید که این حدیث را پوشیده داری. ( تاریخ بیهقی ) . طاهر بدین حدیث [ امر ولایت عهد دادن مأمون به رضا ( ع ) ] سخت شادمانه شد که میلی داشت به علویان. ( تاریخ بیهقی ص 136 ) . پس او را [ اریارق ] به غور فرستادند نزدیک بوالحسن خلف ، تا به جانبی بازداشتش و حدیث وی به پایان آمد. ( تاریخ بیهقی ص 228 ) .
منبع. لغت نامه دهخدا
... [مشاهده متن کامل]
ای دل من زو بهر حدیث میازار
کآن بت فرهخته نیست هست نوآموز.
دقیقی ( از فرهنگ اسدی چ پاول هورن ) .
حدیث فرستادگان در نهان
بگفتند با شهریار جهان.
فردوسی.
سیاوش ز گفتارشان شاد گشت
حدیث فرستادگان باد گشت.
فردوسی.
دلت را به تیمار چندین مبند
بس ایمن مشو بر سپهر بلند. . .
تو بی جان شوی او بماند دراز
حدیثی دراز است چندین میاز.
فردوسی.
ای دوست به یک سخن ز من بگریزی
خوی تو نبد بهرحدیثی تیزی
بد گشتی از آنکه با بدان آمیزی
با دیگ بمنشین که سیه برخیزی.
فرخی.
عنایتی است به کار تو شاه مشرق را
چنانکه ایزد را در حدیث پیغمبر.
فرخی.
بنزدیک احمدبن اسماعیل نامه نبشت اندر حدیث او. ( تاریخ سیستان ) . و دل موفق [ باﷲ ] به حدیث شام و مصر مشغول گشته بود. ( تاریخ سیستان ) . و اندر خزینه مال نماند از زر و سیم که همه بکار برده و داده شد و دست فراکردند اندراوانی فروختن و زرینه و سیمینه درم و دینار زدن و بکار بردن ، اندر حدیث مطبخ و بناها ساختن. ( تاریخ سیستان ) . و حدیث سیستان با امیر تاریخ قرار گرفت و لشکرترکمان همه بازگشت. ( تاریخ سیستان ) . علی بن لیث پشیمان همی بود و چیزها همی گفت اندر حدیث عمرو [ ابن لیث ] عمرو بشنید و علی را بند برنهاد. ( تاریخ سیستان ) . چون خبر تقصیر کردن محمدبن اللیث شنید اندر حدیث مال فرستادن. . . . ( تاریخ سیستان ) . چنان شنودم که دو سه ماه این حدیث از وی نهان داشتند. ( تاریخ بیهقی ) . این حدیث فاش شد و همگان ویرا بسیار ملامت کردند. ( تاریخ بیهقی ) . وزیر گفت سلطان امروز خلوتی کرد و در هر باب سخن رفت و مهم تر از آن حدیث هندوستان است. ( تاریخ بیهقی ص 269 ) . و این حدیث را در دل پادشاه ، شیرین کردند. ( تاریخ بیهقی ص 258 ) . و این حدیث عبدوس به کس خود به غازی رسانید. ( تاریخ بیهقی ص 234 ) . گفت امشب این حدیث را پوشیده باید داشت تا فردا که خواجه بیاید. ( تاریخ بیهقی ص 325 ) . این حدیث در تاریخ یمینی بیاورده ام. ( تاریخ بیهقی ) . از این مرد بسیار عذر خواست [ ابوالقاسم پسر حصیری ] و التماس کرد تا از این حدیث [ زده شدن او ] با خداوندش [ احمد حسن ] نگوید. ( تاریخ بیهقی ص 157 ) . چنان شنودم که دو سه ماه از او [ ازمادر حسنک ] این حدیث [ کشته شدن پسرش ] پنهان داشتند. ( تاریخ بیهقی ص 186 ) . آنجا او را با خواجه پدرم رحمةاﷲ علیه صحبت و دوستی افتاد وزین حدیث بسیار گوید. . . ( تاریخ بیهقی ص 242 ) . پس در حدیث وزارت به پیغام با وی سخن رفت البته تن درنداد [ خواجه احمد حسن ]. ( تاریخ بیهقی ص 145 ) . هرچه از وی می پرسیدند از حدیث غلامان این روز، که تدبیر چیست. . . جواب میداد که ارتکین داند. ( تاریخ بیهقی ص 634 ) . بونصر مستخرج را و دیگرقوم را گفت یک ساعت این حدیث در توقف دارید. ( تاریخ بیهقی ص 368 ) . امیر را مقرر گشت حدیث مال و سخت متغیر گشت بر بوسهل و سوری ، و والی حرس و محتاج را بخواند. ( تاریخ بیهقی ص 444 ) . کدخدای علی تکین و علی تکین این حدیث را غنیمت شمردند. ( تاریخ بیهقی ص 355 ) . اگر بهانه آرد و آن حدیث قاید منجوق در دل وی مانده است ، این حدیث طی باید کرد که بی حشمت وی علی تکین رابر نتوان انداخت. ( تاریخ بیهقی ص 343 ) . خوارزمشاه تن در این حدیث نداد. ( تاریخ بیهقی ص 684 ) . چون به غزنین رسید چنان نمود که حدیث خطبه بدو راست خواهد شد. ( تاریخ بیهقی ص 685 ) . گفتم این حدیث را فراموش کن. ( تاریخ بیهقی ص 685 ) . گفت حدیث بوسهل تمام شد. ( تاریخ بیهقی ص 331 ) . این حدیث را اندر این باب خواهی بفرمان ما و خواهی از دست خویش. . . فرونشانی. ( تاریخ بیهقی ص 162 ) . اگر امیر [ البتکین ] در این جنگ با ما مساعدت کند. . . چون کارها بمراد گردد ولایتی سخت بانام که براین جانب است بنام فرزندی ازآن ِ او کرده آید و ناصحان وی بازنمودند که غور و غایت این حدیث بزرگ است و علی تکین به این یک ناحیت بازنایستد. ( تاریخ بیهقی ) . چون ایشان را [ قوم را ]. . . دید [ امیر محمد ] خدای را سپاس داری کرد و حدیث سوزیان فراموش کرد. ( تاریخ بیهقی ) . جواب نامه ها بر این جمله داد [ آلتونتاش ] که حدیث خانان ترکستان از فرایض است. . . اما حدیث خواجه احمد بنده را با چنین سخنان کاری نیست. ( تاریخ بیهقی ) . امیر بسیار تکلف کرده بود هم بمعنی خوان نهادن و هم بحدیث لشکر که لشکر در هم افتاده بودند. ( تاریخ بیهقی ص 567 ) . اگر پس از این در پیش من جز در حدیث عرض سخن گوئی ، گویم گردنت بزنند. ( تاریخ بیهقی ص 326 ) . پس از آنکه این تاریخ آغاز کرده بودم. . . و به حدیث ملک محمد سخن میگفتم. . . ( تاریخ بیهقی ) . در حدیث مادر و ولادت وی و امیر محمود سخنان گفتندی. ( تاریخ بیهقی ص 308 ) . این حدیث را پوشیده دارد. ( تاریخ بیهقی ) . طاهر بدین حدیث سخت شادمان شد. ( تاریخ بیهقی ) . باید که این حدیث را پوشیده داری. ( تاریخ بیهقی ) . طاهر بدین حدیث [ امر ولایت عهد دادن مأمون به رضا ( ع ) ] سخت شادمانه شد که میلی داشت به علویان. ( تاریخ بیهقی ص 136 ) . پس او را [ اریارق ] به غور فرستادند نزدیک بوالحسن خلف ، تا به جانبی بازداشتش و حدیث وی به پایان آمد. ( تاریخ بیهقی ص 228 ) .
منبع. لغت نامه دهخدا
" حدیث: آنچه می شنوند ".
" روایت: آنچه را می خوانند ".
هرکسی از رو بخواند راوی.
وهرکسی از کسی برزبان آوردمحدث است .
( راوی ویا راویه و محدث و یا محدثه )
" روایت: آنچه را می خوانند ".
هرکسی از رو بخواند راوی.
وهرکسی از کسی برزبان آوردمحدث است .
( راوی ویا راویه و محدث و یا محدثه )
حدیث بر وزن فعیل از مصدر حادث به معنی واقع شده و حدیث از انبیا یعنی سخنی که واقعی هست و به وقوع پیوسته و مستندات دارد و در مقابل روایت قرار میگیرد که نقل قول هست یعنی توسط شخص دیگری واز قول کس دیگر بیان شده و جای شبهه دارد
به گفته دوستمان این واژه فشاید ( به احتمال بالا ) از حدس آمده و چون با حرف و حدیث همراه است اشاره به ساخته شدن دارد همچون احداث. . . .
و پیشتر هم گفته بودم واج هایی که ث را دارا میباشند 100% ایرانی هستند
... [مشاهده متن کامل]
=> حدیث ایرانیست و به چم ساخته شده میباشد ؛ حرف و حدیث = حاشیه و ساختگی
احداث = ساختن
اثر = هنر / ماندن / بالیدن و . . .
ارث = earth = زمین = بر زمین مانده = ارثیه
پارث = پرثو ( خراسان کتیبه داریوش ) = پارت شده = جدا شده = دور مانده
مکث = درنگ
و . . . .
و پیشتر هم گفته بودم واج هایی که ث را دارا میباشند 100% ایرانی هستند
... [مشاهده متن کامل]
=> حدیث ایرانیست و به چم ساخته شده میباشد ؛ حرف و حدیث = حاشیه و ساختگی
احداث = ساختن
اثر = هنر / ماندن / بالیدن و . . .
ارث = earth = زمین = بر زمین مانده = ارثیه
پارث = پرثو ( خراسان کتیبه داریوش ) = پارت شده = جدا شده = دور مانده
مکث = درنگ
و . . . .
حدیث همان گات یا گاث میشود و گاث های زرتشت نیز بسیار زبانزد است
گات ریخت دیگری از گفتن است و در زبان مازندرانی به گفته ؛ گاته میگویند
هر واژه ای کاربرد خاصی دارد ؛ مثلا دوستان اشاره کردند حادثه میشود اتفاق
... [مشاهده متن کامل]
اتفاق = بهم رسیدن ( چه فکری / چه جسمی = برخورد ) => اتفاق میشود = هم = جمع = انگ ایرانی یعنی جمع شده ( در انگار / انگشت / انگور / هنگ / انگوین ( جمع شده از گوین ) و . . . .
پس بخواهیم ریز شویم اتفاق میشود = هم اتفاق نظر داریم = هم نظریم
حادث را دوستان نو و یا رسیده چمیدند بنابراین میتوان برای آن
پیشامد / رخامد / رخداد ( event ) / رویداد
نمیتواند بدآمد /آسیب / اتفاق
درگیر حادثه بد شده است = درگیر بدآمد بد شده است؟ چون بدامد و اسیب برا منفی دارد اما حادثه بار منفی ندارد بلکه نشان از رخ دادن دارد
نمیتواند دُشامد درست باشد چون بار منفی دارد و از دُش = ضربه ؛ همریش با برابر دُشنه / دُشنام و . . . آمده
حادثه میتواند افتادن باشد ( به افتادن از نوشته های بنده پیگردید = رجوع کنید ) چرا که هر چیزی که حادث میشود یعنی واقع شده / وقوع داشتن ؛ همچنیان ک در زبان مازندرانی به کسی که دچار حادثه شده باشد میگویند افت خورده یعنی حادثه ای به آن خورده است که این اُفت خوردن را نشان چشم خوردگی میدانستند چرا؟
اُفت که انرا نشان کم بودن و پایین آمده میدانیم از افتادن امده و افتادن از پتادن و پتادن از پِت یا فرو رفتن ( برابر petty لاتین = کوچک و فرو رفته ؛ برابر پتیاره فارسی = کم ارزش و فرومایه ) و . . . همچنین به فرو کردن در زبان مازندرانی پِتی کردن میگوییم ؛ همگی اینها نشان از این دارد زمانی که شما چیزی را فرو میکنید یا میکارید ( کاشتن ) در واقع چیزی را حادث کردید = واقع کردید از اینرو به واقع شدن چیزی در کسی اُفت زدن و اُفت خوردن گفتند یعنی فرو رفتن و پسروی داشتن. . .
پس حادثه میتواند اُفت / پیشامد / رخامد / رخداد ( event ) / رویداد نیز باشد
شاید واژه گفت فارسی همان گ ( پیشوند ایرانی که نشان از ضریب بستن به هرچیزی را دارد ) اُفت بوده باشد یعنی بسیار فرومایه / کم ارزش چرا که حرف یعنی به حاشیه راندن ( جدایی ) و حدیث هم یعنی داستان و ماجرا سازی , اینکه میگویند حرف و حدیث باعث جدایی میشود و تحریف یعنی چیزی که ما را از اصل خودش دور کرده بی دلیل نیست.
چرا گ همان ضریب بستن میشود؟
نمونه های همدیس
گستاخ = گست تاخ = بسیار تاخته = پر رو
گستریدن گ استر یدن = بسیار هست و موجود شدن
گنجشک = گ انج ( همان انگ / هنگ و . . . به چمار جمع شده است و در انگار / انگشت و . . . دیده میشود ) شک ( گویا مشت بوده که دگرش واج و آواجی داشته ) = بسیار جمع شده ؛ برابر میچکا یا میشکا مازندرانی یعنی اندازه مشت
گات ریخت دیگری از گفتن است و در زبان مازندرانی به گفته ؛ گاته میگویند
هر واژه ای کاربرد خاصی دارد ؛ مثلا دوستان اشاره کردند حادثه میشود اتفاق
... [مشاهده متن کامل]
اتفاق = بهم رسیدن ( چه فکری / چه جسمی = برخورد ) => اتفاق میشود = هم = جمع = انگ ایرانی یعنی جمع شده ( در انگار / انگشت / انگور / هنگ / انگوین ( جمع شده از گوین ) و . . . .
پس بخواهیم ریز شویم اتفاق میشود = هم اتفاق نظر داریم = هم نظریم
حادث را دوستان نو و یا رسیده چمیدند بنابراین میتوان برای آن
پیشامد / رخامد / رخداد ( event ) / رویداد
نمیتواند بدآمد /آسیب / اتفاق
درگیر حادثه بد شده است = درگیر بدآمد بد شده است؟ چون بدامد و اسیب برا منفی دارد اما حادثه بار منفی ندارد بلکه نشان از رخ دادن دارد
نمیتواند دُشامد درست باشد چون بار منفی دارد و از دُش = ضربه ؛ همریش با برابر دُشنه / دُشنام و . . . آمده
حادثه میتواند افتادن باشد ( به افتادن از نوشته های بنده پیگردید = رجوع کنید ) چرا که هر چیزی که حادث میشود یعنی واقع شده / وقوع داشتن ؛ همچنیان ک در زبان مازندرانی به کسی که دچار حادثه شده باشد میگویند افت خورده یعنی حادثه ای به آن خورده است که این اُفت خوردن را نشان چشم خوردگی میدانستند چرا؟
اُفت که انرا نشان کم بودن و پایین آمده میدانیم از افتادن امده و افتادن از پتادن و پتادن از پِت یا فرو رفتن ( برابر petty لاتین = کوچک و فرو رفته ؛ برابر پتیاره فارسی = کم ارزش و فرومایه ) و . . . همچنین به فرو کردن در زبان مازندرانی پِتی کردن میگوییم ؛ همگی اینها نشان از این دارد زمانی که شما چیزی را فرو میکنید یا میکارید ( کاشتن ) در واقع چیزی را حادث کردید = واقع کردید از اینرو به واقع شدن چیزی در کسی اُفت زدن و اُفت خوردن گفتند یعنی فرو رفتن و پسروی داشتن. . .
پس حادثه میتواند اُفت / پیشامد / رخامد / رخداد ( event ) / رویداد نیز باشد
شاید واژه گفت فارسی همان گ ( پیشوند ایرانی که نشان از ضریب بستن به هرچیزی را دارد ) اُفت بوده باشد یعنی بسیار فرومایه / کم ارزش چرا که حرف یعنی به حاشیه راندن ( جدایی ) و حدیث هم یعنی داستان و ماجرا سازی , اینکه میگویند حرف و حدیث باعث جدایی میشود و تحریف یعنی چیزی که ما را از اصل خودش دور کرده بی دلیل نیست.
چرا گ همان ضریب بستن میشود؟
نمونه های همدیس
گستاخ = گست تاخ = بسیار تاخته = پر رو
گستریدن گ استر یدن = بسیار هست و موجود شدن
گنجشک = گ انج ( همان انگ / هنگ و . . . به چمار جمع شده است و در انگار / انگشت و . . . دیده میشود ) شک ( گویا مشت بوده که دگرش واج و آواجی داشته ) = بسیار جمع شده ؛ برابر میچکا یا میشکا مازندرانی یعنی اندازه مشت
حدیث، در اصطلاح مسلمانان، به روایتی از آنچه محمد گفت یا انجام داد، گفته می شود. گاه ممکن است سخنان امامان شیعه، صحابه های محمد و دیگر اشخاص صدر اسلام نیز حدیث نامیده شود، هر چند در منابع متاخرتر به چنین روایاتی «اثر» یا «خبر» می گویند تا آن ها را از احادیث محمد متمایز کنند.
... [مشاهده متن کامل]
بنابر عقیده مسلمانان، قرآن، به مثابه قانون اساسی اسلام، بیشتر کلیات را بیان کرده و تبیین تفاصیل و جزئیات را به روایات واگذار کرده است، از این رو روایات، پس از قرآن، مهم ترین منبع شناخت دین اسلام به شمار می آید. بدین جهت، مسلمانان به فراگیری، ثبت و تدوین احادیث، به رغم برخی فراز و نشیب ها، توجه کرده و مجموعه های حدیثی را شامل هزاران روایت در تمام موضوعات مورد نیاز دین داران، فراهم آوردند. پس از آن، دانش های رجال، تاریخ حدیث، مصطلحات حدیث، فقه الحدیث و. . . برای حفظ، نشر، فهم و تبیین میراث روایی پدید آمد.
تدوین هزاران اثر حدیثی نشان می دهد که مسلمانان، از آغاز تاکنون، پس از قرآن، بیشتر به حدیث توجه کرده اند. در دوران معاصر نیز اندیشمندان مسلمان با نگاهی دوباره به میراث روایی، کوشش گسترده ای را برای بهره جستن هر چه بیشتر از این منبع آغاز کردند و با تأسیس دانشگاه ها، مراکز تحقیقاتی حدیثی و. . . در این راه گام هایی را برداشتند.
حدیث، در لغت به معنی هر چیز نو و جدید است، خبر و کلام را نیز حدیث خوانند. ابوالبقاء گوید: «حدیث، اسم مصدر از تحدیث به معنی خبر دادن است، سپس قول یا فعل یا تقریری که به محمد منسوب شود را بدان نامیده اند، و جمع آن احادیث بر خلاف قیاس است». در اصطلاح، حدیث عبارت است از سخنی که حاکی از قول یا فعل یا تقریر معصوم باشد. چنان که جمعی از علمای درایة و اصول تصریح کرده اند.
اهمیت حدیث در میان مسلمانان از آن روست که از منابع اصلی استنباط احکام در فقه و عقاید در علم کلام محسوب می شود. همچنین احادیث از منابع اولیه پژوهش های تاریخی می باشد.
در طول سده های بعد از زندگانی محمد و اهل بیت، احادیث توسط شیعه و سنی در مجموعه هایی گردآوری و مدون شده است. در میان مجموعه کتاب های حدیث، صحاح سته درنزد اهل سنت و اصول اربعه نزد شیعه از اهمیت بسزایی برای مسلمانان برخوردار است.
اصطلاح علم حدیث از نظر فقهای اسلامی، علمی است که توسط آن اقوال و افعال و احوال یا تقریر محمد و امامان ( از نظر شیعیان ) شناخته می شود و چون احادیث رسیده از ایشان، شامل گفته های آنان هم می شود شامل گفته و نیز نام وسائطی است که کلام مزبور را از وی روایت کرده اند. می توان گفت که اصطلاح «علم حدیث» یعنی دانستن ( علم به ) قوانینی که به وسیلهٔ آن احوال سند و متن حدیث شناخته می شود.


... [مشاهده متن کامل]
بنابر عقیده مسلمانان، قرآن، به مثابه قانون اساسی اسلام، بیشتر کلیات را بیان کرده و تبیین تفاصیل و جزئیات را به روایات واگذار کرده است، از این رو روایات، پس از قرآن، مهم ترین منبع شناخت دین اسلام به شمار می آید. بدین جهت، مسلمانان به فراگیری، ثبت و تدوین احادیث، به رغم برخی فراز و نشیب ها، توجه کرده و مجموعه های حدیثی را شامل هزاران روایت در تمام موضوعات مورد نیاز دین داران، فراهم آوردند. پس از آن، دانش های رجال، تاریخ حدیث، مصطلحات حدیث، فقه الحدیث و. . . برای حفظ، نشر، فهم و تبیین میراث روایی پدید آمد.
تدوین هزاران اثر حدیثی نشان می دهد که مسلمانان، از آغاز تاکنون، پس از قرآن، بیشتر به حدیث توجه کرده اند. در دوران معاصر نیز اندیشمندان مسلمان با نگاهی دوباره به میراث روایی، کوشش گسترده ای را برای بهره جستن هر چه بیشتر از این منبع آغاز کردند و با تأسیس دانشگاه ها، مراکز تحقیقاتی حدیثی و. . . در این راه گام هایی را برداشتند.
حدیث، در لغت به معنی هر چیز نو و جدید است، خبر و کلام را نیز حدیث خوانند. ابوالبقاء گوید: «حدیث، اسم مصدر از تحدیث به معنی خبر دادن است، سپس قول یا فعل یا تقریری که به محمد منسوب شود را بدان نامیده اند، و جمع آن احادیث بر خلاف قیاس است». در اصطلاح، حدیث عبارت است از سخنی که حاکی از قول یا فعل یا تقریر معصوم باشد. چنان که جمعی از علمای درایة و اصول تصریح کرده اند.
اهمیت حدیث در میان مسلمانان از آن روست که از منابع اصلی استنباط احکام در فقه و عقاید در علم کلام محسوب می شود. همچنین احادیث از منابع اولیه پژوهش های تاریخی می باشد.
در طول سده های بعد از زندگانی محمد و اهل بیت، احادیث توسط شیعه و سنی در مجموعه هایی گردآوری و مدون شده است. در میان مجموعه کتاب های حدیث، صحاح سته درنزد اهل سنت و اصول اربعه نزد شیعه از اهمیت بسزایی برای مسلمانان برخوردار است.
اصطلاح علم حدیث از نظر فقهای اسلامی، علمی است که توسط آن اقوال و افعال و احوال یا تقریر محمد و امامان ( از نظر شیعیان ) شناخته می شود و چون احادیث رسیده از ایشان، شامل گفته های آنان هم می شود شامل گفته و نیز نام وسائطی است که کلام مزبور را از وی روایت کرده اند. می توان گفت که اصطلاح «علم حدیث» یعنی دانستن ( علم به ) قوانینی که به وسیلهٔ آن احوال سند و متن حدیث شناخته می شود.


علّامه مهدی بارانی
حدیث:داستان، روایت، قصه، واقعه، رویداد، ماجرا، گفته، سخن، خبر، قول ، وحی، چیز و امرتازه، مسئله. امر. کار. شغل. باره. مطلب. قضیه. وقعه. حادثه. حال. پیش آمد. باب.
غیبت و آشوب ( حرف و حدیث شود )
... [مشاهده متن کامل]
۲ ) آنچه که توسط خدا و فرشتگان و رسول و ائمه و یا صحابه گفته یا نوشته یا اتفّاق افتاده و توسط یاران صادق و همراهان آنها ومحدّثانو مورّخان و اهل علم وفقه و روایات و حدیث، روایت شده و مکمل قرآن است در تشریح معانی و بیان مطالب جدید
مثلا نسیم خدمتکار امام عصر گوید: آن حضرت به من فرمود: آیا تو را در مورد عطسه کردن بشارت دهم؟ گفتم: آرى. فرمود: عطسه، علامتِ امان از مرگ تا سه روز است.
حدیث:داستان، روایت، قصه، واقعه، رویداد، ماجرا، گفته، سخن، خبر، قول ، وحی، چیز و امرتازه، مسئله. امر. کار. شغل. باره. مطلب. قضیه. وقعه. حادثه. حال. پیش آمد. باب.
غیبت و آشوب ( حرف و حدیث شود )
... [مشاهده متن کامل]
۲ ) آنچه که توسط خدا و فرشتگان و رسول و ائمه و یا صحابه گفته یا نوشته یا اتفّاق افتاده و توسط یاران صادق و همراهان آنها ومحدّثانو مورّخان و اهل علم وفقه و روایات و حدیث، روایت شده و مکمل قرآن است در تشریح معانی و بیان مطالب جدید
مثلا نسیم خدمتکار امام عصر گوید: آن حضرت به من فرمود: آیا تو را در مورد عطسه کردن بشارت دهم؟ گفتم: آرى. فرمود: عطسه، علامتِ امان از مرگ تا سه روز است.
روایت
🇮🇷 همتاهای پارسی:
نوگفته
نوگفتار
نوسخن
نوگفته
نوگفتار
نوسخن
پند هم میشه
سلام من حدیث هستم، معنی نام حدیث
عشق
محبت
سخن پیامبران
عشق
محبت
سخن پیامبران
حدیث به معنی کلام خدا و پیامبران و امامان
گفته، گویمان
اسم حدیث عربی نیست
دینی هست ولی عربی نیست
من خودم عرب هستم و یبار به کشور عراق سفر مردم
وقتی اسممو بهشون گفتم همه تعجب میکردن که چرا حدیث رو بعنولن اسم انتهاب کردنچون در عربی معنی ای نداره
و بین تمام کشور های عربی و مسلمان یا بهتره بگم کل دنیا
... [مشاهده متن کامل]
هیچ کشوری جز فرهنگ فارسی اسم حدیث رو تو لغت نامش نداره.
لطفا بیشتر تحقیق کنید
دینی هست ولی عربی نیست
من خودم عرب هستم و یبار به کشور عراق سفر مردم
وقتی اسممو بهشون گفتم همه تعجب میکردن که چرا حدیث رو بعنولن اسم انتهاب کردنچون در عربی معنی ای نداره
و بین تمام کشور های عربی و مسلمان یا بهتره بگم کل دنیا
... [مشاهده متن کامل]
هیچ کشوری جز فرهنگ فارسی اسم حدیث رو تو لغت نامش نداره.
لطفا بیشتر تحقیق کنید
جمعش با حرف بزرگ نوشته میشه:
Hadith: احادیث
ماثور
اسم من حدیث. هست و تاحالا چند نفر بهم گفتن اسمت خیلی قشنگیه نظر خودمم همینه، ☺️
و معنی حدیث اینه: بیشتر سخنان بزرگان وپیامبر
و معنی حدیث اینه: بیشتر سخنان بزرگان وپیامبر
حدیث . به معنای حدیث کساء هست
حدیث احتمالا جمع حدس بوده به معنای تخمین و گمان و بصورت جمع تخمین ها و گمان ها. شاید از دیدگاه اندیشمندان دینی محتوای قرآن منبع قطعی و یقنی می باشد و هرآنچه که در مورد الفاظ و جملات آن گفته شود، دیگر نباید چنین گفته هایی را یقین دانست بلکه حدس یا گمان و تخمین. برای این حقیر مهم این است که این واژه چرا اینقدر انرژی فکری پیروان دین اسلام در سطح پیشوایی و مرجعیت تقلید را تلف نموده و به اصطلاح لقب علم هم بر آن نهاده شده است؟ فرض کنید که یک متفکر و اندیشمند دینی یا یک علامه دهر آنچنان به حدیث علم و آگاهی داشته باشد که نمونه اش در دنیا یافت نشود، آنگاه این سوال مطرح میشود، که آیا این علامه دهر به کمک چنین علم و آگاهی دقیقی که دارد و کسب کرده است، میتواند یک چیزی را اختراع کند که مسلمانان بتوانند به کمک آن یک ذره سطح زندگی دنیوی خودرا ارتقاء دهند و بسوی رسیدن به سعادت دنیوی پیشرفت نمایند ؟ یا اینکه چنین علامه دهری فقط وقت و عمر و انرژی خود و دیگران را تلف نموده است؟ آیا به کمک کلیه احادیث سروده شده در طول تاریخ دین اسلام تاکنون میتوان انرژی باد را به انرژی برق تبدیل نمود و به سلامتی محیط زیست کمک نمود ؟ به نظر من علاوه بر معنای واژه ها باید به کاربرد آنها در زندگی روزمره توجه نمود. یک مسلمان با حدیث که در کنار قرآن و روایت یکی از منابع سه گانه دین اسلام است چه میتواند بکند؟ آیا آن مسلمان میتواند به کمک آن یک کیلو گندم تولید کند یا یک دوچرخه بسازد ؟
... [مشاهده متن کامل]
بهر حال شاید بتوان گفت که حدیث مه بانگ و حدیث افسانه نوین آفرینش، لذت بخش ترین احدایث باشند و شاید مفیدترین.
... [مشاهده متن کامل]
بهر حال شاید بتوان گفت که حدیث مه بانگ و حدیث افسانه نوین آفرینش، لذت بخش ترین احدایث باشند و شاید مفیدترین.
سخن و امر تازه
نام مادر امام حسن عسگری ( علیه السلام )
سروا
منبع: واژه نامه لغت فرس اسدی طوسی
منبع: واژه نامه لغت فرس اسدی طوسی
ماجرا، روایت، سخن
حدیث به معنی عشق و تازگی ؛سخنان بزرگان دین و پیامبران ، از اسامی قرآنی
داستان، روایت، قصه، واقعه، رویداد، ماجرا، گفته، سخن، خبر، قول، تازه، جدید، نو
حدیث یکی از این معانی را در متون فارسی و عربی دارد:
1. سخن، کلام
2. نو ، جدید، تازه
3. داستان ، حکایت
1. سخن، کلام
2. نو ، جدید، تازه
3. داستان ، حکایت
آنچه که کسانی شناخته شده یا ناشناس از دهان پیامبر یا امامان شنیده اندوگواهی سختی پی بسیاری از آنها نیست
حدیث در تاریخ بیهقی به معنی " موضوع " نیز آمده است.
" گفت امیر پرسید مرا از حدیث حسنک "
تاریخ بیهقی، دکتر فیاض، ۱۳۸۴ ، ص ۲۲۷.
" گفت امیر پرسید مرا از حدیث حسنک "
تاریخ بیهقی، دکتر فیاض، ۱۳۸۴ ، ص ۲۲۷.
کهنه نشدنی
( حدیث ) از ریشه حدث به معنای جدید و اتفاق افتاده. حدیث به گفتار پیامبر گفته می شود و چون قرآن گفتار قدیم است لذا سخنان پیامبر به نسبت سخنان پروردگار جدید است.
حدیث از ریشه ی ح د ث است و به معنای نو و جدید هست.
اسم خیلی زیبا یی .
ریشه اش . عربی و فارسی
ریشه اش . عربی و فارسی
حدیث به معنای نو وجدید هستش
نوشته ام درباره حدیث رو تقدیم می کنم
قدر خودت را بدان
از تو برای خود کتاب ساخته ام
حرف هایت که هیچ
تک تک نگاه هایت هم
حدیث می شوند
و باز هم با تو
به این نتیجه میرسم که
عشق هم مقدس است. . .
( پیمان کریمی )
قدر خودت را بدان
از تو برای خود کتاب ساخته ام
حرف هایت که هیچ
تک تک نگاه هایت هم
حدیث می شوند
و باز هم با تو
به این نتیجه میرسم که
عشق هم مقدس است. . .
( پیمان کریمی )
این اسم ریشه عربی داره و در اشعار فارسی شاعرهای بزرگ خیلی از این کلمه استفاده شده
حدیث عشق چه حاجت که بر زبان آری / به آب دیده خونین نبشه صورت حال
سحر با باد می گفتم حدیث آرزومندی / خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی
... [مشاهده متن کامل]
حدیث عشق که از حرف و صوت مستغنیست / به ناله دف و نی در خروش و ولوله بود
حدیث عشق چه حاجت که بر زبان آری / به آب دیده خونین نبشه صورت حال
سحر با باد می گفتم حدیث آرزومندی / خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی
... [مشاهده متن کامل]
حدیث عشق که از حرف و صوت مستغنیست / به ناله دف و نی در خروش و ولوله بود
حدیث یکی از اسم های عربی هستش و دخترونس اسم من حدیث بنظرم اسم قشنگیه درضمن اسم حدیث فقط و فقط به معنای:بیشتر سخنان پیامبر هستش
عشق و سخن
بنظر من اسم حدیث ب معنای سخن است
حدیث در عربی نام پسر است اما معنی آن عشق و محبت است
سخن پیامبر - عشق - تازه
به معنای سخنی از گذشتگان است
سخن پیامبران
اسم من حدیث واقعا اسم خوبیه
معنی حدیث یعنی :
بیشتر سخنان پیامبر
معنی حدیث یعنی :
بیشتر سخنان پیامبر
گفته
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
هیوال ( کردی: هه وال )
سورون ( اوستایی: سورون وَنت )
اَیوچیت ( سنسکریت: اَیوچیتَ، اَیوچیتیا )
آمْنیا ( سنسکریت: آمنایا )
هیوال ( کردی: هه وال )
سورون ( اوستایی: سورون وَنت )
اَیوچیت ( سنسکریت: اَیوچیتَ، اَیوچیتیا )
آمْنیا ( سنسکریت: آمنایا )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٥)