delimit, demarcate
حدود و ثغور
borders, parameter, purlieus
حدود و ثغور چیزی را تعیین کردن
locate
حدود و چگونگی حکومت
governance
حدود
/hodud/
فارسی به انگلیسی
حدود و ثغور
حدود و ثغور چیزی را تعیین کردن
حدود و چگونگی حکومت
مترادف ها
کنار، حد، حدود، وسعت، سابقه، اندازه، پایان، غایت
دسترسی، حوزه، حدود، محدوده، رسایی، چشم رس، تیر رس، برد، خط مبنا، منحنی مبنا
حدود، محوطه، ترتیب، رانش، سلسله، ردیف، رد پا، تک، امتداد، سفر و گردش
پیرامون، حوزه، حدود، وسعت، محوطه
پیرامون، دوره، محیط، حدود، جنب، سطح بدن
حد، مرز، حوزه، حدود، محوطه، بخش
حدود، مقدار، اندک، نیم ذرع، مقدار قلیل
حدود، وسعت، حیطه، هنگام، گام
کنار، نزدیکی، حدود، حاشیه، لبه
حدود، وسعت، افسار، کمند
حدود، گنجایش، نمونه، پیمانه، واحد، اندازه گیری، اتاقک، نقشه کوچک، واحد اندازره گیری، مقیاس مدل، قسمتی از سفینه فضایی
حدود، وسعت، میدان، چشم رس، میدان دید، حدود صلاحیت، مواد اساسی، قلمرو اجراء
پیشنهاد کاربران
مرز ها
Boundaries
سلیم
حدود: از حد می آید و با پیرامون برابری دارد.
حدود: از حد می آید و با پیرامون برابری دارد.
بخشی از قوانین کیفری اسلامی است که مجازات آن در برابر کارهای خلاف عفت و اخلاق اعمال میشود و کیفر ثابت و مشخصی دارد. برای مثال کسی که مشروبات الکلی بنوشد، حد وی ۸۱ ضربه تازیانه است خواه مرد باشد خواه زن. در صورت تکرار شرابخواری و اجرای حد، در مرتبه ی سوم اعدام میشود.
چارچوب
دوروبر
بیشتر مردم در سیستان و خراسان بجای واژه حدود از درخورد بهره میبرند
برای نمونه بجای واژه حدود صد میلیون بهای خانه هست میگویند درخورد صد میلیون بهای خانه هست
برای نمونه بجای واژه حدود صد میلیون بهای خانه هست میگویند درخورد صد میلیون بهای خانه هست
این واژه پارسی ست!
حد=هد/ هت یا هیتَ
حدود=هیتان
محدود=هیتیک
حد=هد/ هت یا هیتَ
حدود=هیتان
محدود=هیتیک
اطراف ؛ حدود و سرحدات. ( ناظم الاطباء ) : قصد اطراف مملکتی میدارند. ( تاریخ بیهقی ص 378 ) . امیر محمود بدو سه دفعه از راه زمین داور بر اطراف غور زد. ( تاریخ بیهقی ) . و اطراف و حواشی آن بنصرت دین حق و
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
رعایت مناظم خلق مؤکد گشت ، اگر از تقلب احوال در وی اثری ظاهرنگردد بدیع ننماید. ( کلیله و دمنه ) . و خلقی به اوساط و اذناب و اطراف و حواشی آن راه نتوانست یافت. ( کلیله و دمنه ) . و زجر متعدیان و آرامش اطراف. . . به سیاست منوط. ( کلیله و دمنه ) . و اطراف چنان فراهم و منقبض که گویی در صره ای بستستی. ( کلیله و دمنه ) .
کم و بیش ( بجای در حدودِ )
نمونه:
اکنون کم و بیش ( در حدود ) ۲۵۰ هزار میلیونر در ایران هست که حتا از عربستان با ۲۱۰ هزار میلیونر سر می زند و رده ی هفدهم در جهان را داراست.
نمونه:
اکنون کم و بیش ( در حدود ) ۲۵۰ هزار میلیونر در ایران هست که حتا از عربستان با ۲۱۰ هزار میلیونر سر می زند و رده ی هفدهم در جهان را داراست.
مرز ، مرزها
دارای حد و مرز ، دارای حریم
این واژه جمع حد می باشد که آن نیز از واژه ی اوستایی هیتَ گرفته شده است. از این رو پارسی حدود، هیتان می باشد که از اوستایی هیتَ + پسوند ان ساخته شده است
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)