حدس بعیدguesstimateحدس درستdivinationحدس زدنconjecture, divine, estimate, judge, expect, gauge, guess, imagine, reckon, suppose, surmise, suspect, to guess(at)حدس زنیsuppositionحدس و قیاسspeculation
aim (اسم)راهنمایی، عمد، هدف، منظور، مقصود، جهت، مراد، مرام، حدس، گمان، رهبری، مقصد، نشانguess (اسم)حدس، گمان، خیال، تخمین، فرض، ظنconjecture (اسم)حدس، گمان، تخمین، ظنsurmise (اسم)حدس، گمان، تخمین، ظنsupposal (اسم)حدس، فرض، تصور
گمانه، پنداره برابر های این واژه تازی ( عربی هستند ) .حَدس : نظری که مبتنی بر شک و ترید و یا گمان استپیش بینیپیشنهادتخمینظنگوشمالی+ عکس و لینک