حد

/hadd/

    limitation
    mit
    boundary
    extent
    penance or punishment by the lash
    border
    bound
    compass
    confines
    demarcation
    demarkation
    edge
    end
    limit
    normal
    pale
    periphery
    pitch
    radius
    stint
    terminal
    terminus
    tether
    frontier

فارسی به انگلیسی

حد اعلا
peak, climax

حد اعلی
extremity, pink

حد شکنی
encroachment, trespass

حد غایی
extreme

حد فاصل
divide, gray, division

حد متوسط
medium, average, mean, norm, normal

حد متوسط یا حد وسط
average, mean

حد مجاز
clearance, limit

حد نصاب
quorum, peg, record

حد نهایی
extremity, ultimate

حد و حصر
pale

حد و مرز تعیین کردن
delimit

حد واسط
borderline

حد وسط
average, compromise, golden mean, medial, moderate, normal

حد وسط تعیین کردن
average

حد کمال
perfection

مترادف ها

tract (اسم)
رساله، حد، اثر، وسعت، مقاله، کشش، قطعه، رشته، اندازه، مدت، نشریه، رد بپا

border (اسم)
حد، مرز، سرحد، سامان، حاشیه، لبه، خط مرزی، کناره، خط سرحدی

bound (اسم)
حد، مرز، سرحد، خیز، کران، جست و خیز

abutment (اسم)
مجاورت، زمین همسایه، کنار، زمین سرحدی، طرف، زمین مجاور، حد، نیم پایه، پایه جناحی، مرز، بست دیوار، نزدیکی، اتصال، پشتیبان، سرحد، خرپا، سامان، پشت بند دیوار

margin (اسم)
کنار، حد، حاشیه، لبه، تفاوت، بودجه احتیاطی

limit (اسم)
کنار، حد، حدود، وسعت، سابقه، اندازه، پایان، غایت

extent (اسم)
حد، مد، حوزه، وسعت، مقدار، اندازه

measure (اسم)
حد، اقدام، میزان، درجه، مقدار، پایه، اندازه، پیمانه، تدبیر، مقیاس، واحد، وزن شعر، بحر

end (اسم)
حد، پا، اتمام، سر، عمد، خاتمه، منظور، مقصود، مراد، نوک، طره، راس، پایان، انتها، فرجام، ختم، سرانجام، ختام، عاقبت، آخر، غایت، انقضاء

deal (اسم)
حد، مقدار، سودا، اندازه، قدر

period (اسم)
حد، کمال، نقطه، عصر، دوره، گردش، نوبت، ایست، فرجه، پایان، منتها درجه، روزگار، زمان، مرحله، مدت، وقت، طمی، موقع، مدتی، گاه، نتیجه غایی، قاعده زنان، جمله کامل، نقطه پایان جمله، دوران مربوط به دوره بخصوصی

mark (اسم)
حد، مرز، نقطه، هدف، نشان، نشانه، درجه، خط، پایه، مارک، داغ، علامت، نمره، علامت مخصوص، خط شروع مسابقه، علامت سلاح، چوب خط، مدل مخصوص

precinct (اسم)
حد، مرز، حوزه، حدود، محوطه، بخش

quantity (اسم)
حد، مقدار، مبلغ، عده، اندازه، قدر، عدد، چندی، کمیت

provenance (اسم)
حد، اصل، منشاء، زادگاه، منبع، منطقه قدرت یا درک

confine (اسم)
حد، محدوده

پیشنهاد کاربران

ریاضی عمومی ۱ و ۲ از دروس پایه ای رشته های مختلف است. اهمیت این درس به سه دلیل عمده بازمی گردد؛ اولین دلیل این است که این درس جزو سرفصل های امتحانی بسیار مهم رشته های مختلف است. دلیل دوم به محتوای ارائه شده در این درس بازمی گردد. محتوای این درس به قدری مهم است که آشنایی با مفاهیم آن به درک مفاهیم سایر درس های دوره ی کارشناسی و سایر مواد آزمون کارشناسی ارشد کمک شایانی می کند. سومین دلیل اهمیت این درس و کلاس آنلاین ریاضی عمومی ۱ و ۲ نوع نگاهی است که در حل مسائل این درس وجود دارد؛ این نگاه عاملی اساسی در شکل گیری تفکر انتقادی در حل مسائل است.
...
[مشاهده متن کامل]

طرز اصولی مطالعه ریاضی عمومی ۱ و ۲ چگونه است؟
در این سری از مقالات برخی از موضوعات مهم دروس را با نگاه آموزشی و به صورت ساده به شما آموزش خواهیم داد تا با مباحث این رشته آشنا شوید.
حد
حد در لغت به معنای مرز می باشد. در ریاضیات، مقداری است که یک تابع با نزدیک شدن ورودی به مقداری، به آن نزدیک می شود ولی هیچگاه به آن نمی رسد. حد، یک مفهوم اساسی در حسابان و در حالت کلی، در آنالیز ریاضی است و در تعریف پیوستگی، مشتق و انتگرال کاربرد دارد. حد، رفتار یک تابع را بیان می کند. در واقع، رفتار آن را در نقاط روی صفحه یا در بی نهایت ارزیابی می کند.
در نوشتار ریاضی، آن را گاهی با lim نمایش می دهند، مانند lim ( an ) = a، گاهی با یک پیکان رو به راست ( → ) ، مانند an → a و گاهی هم به فارسی حد می نویسند.
حد تابع به زبان ساده
برای تابع حقیقی f ( x ) ‎ و عدد حقیقی c، عبارت
بدین معناست که اگر x به اندازهٔ کافی به c نزدیک شود، f ( x ) ‎ به اندازهٔ دل خواه به L نزدیک خواهد شد. رابطهٔ ریاضی بالا چنین خوانده می شود: �حد f از x هنگامی که x به c نزدیک می شود برابر L است. �. در حقیقت منظور این است که متغیر مستقل x به سمت عدد ثابت c میل کند. معمولا برای بررسی حد متغیر در یک همسایگی متقارن محذوف عدد c به c نزدیک می شویم.
حد
در حد راست ما از سمت راست و در حد چپ از سمت چپ به عدد نزدیک می شویم. در حد چپ و راست، علامت بالای عدد نمایشگر علامت عدد نیست. بدین معنی است که از سمت راست و – بدین معنی است که از سمت چپ به عدد مورد نظر نزدیک می شویم. تنها در x=0 علامت بالای عدد همان علامت عدد است.
محاسبه حد
برای محاسبه حد باید مقدار چپ و راست آن را به صورت جداگانه محاسبه گردد.
حد
برای محاسبه حد راست باید از سمت راست به عدد مورد نظر نزدیک شویم و معادل آن روی محور y را بدست می آوریم. ما تا یک اپسیلون به آن عدد از سمت راست نردیک می شویم. برای مقدار چپ نیز به همین شکل عمل می کنیم و از سمت چپ نزدیک می شویم.
اگر تابع اطراف عدد c تعریف شده باشد و حد چپ و راست در این نقطه موجود و برابر عدد ثابت L باشند آنگاه می گوییم که تابع در نقطه c دارای حد است و میزان آن برابر L است.
برای محاسبه حد از روی ضابطه درصورتی که اطراف نقطه مورد نظر محدودیت حدی وجود نداشته باشد، کافیست عدد مورد نظر را بدون نیاز به محاسبه حد چپ و راست در تابع قرار دهیم.
کلاس آنلاین ریاضی عمومی ۱ و ۲
برای موفقیت در کنکور کارشناسی ارشد مدیریت کسب و کار ( MBA ) و همین طور رشته های مهندسی پیشنهاد ما شرکت در کلاس های آنلاین ریاضی عمومی ۱ و ۲ است.
برای آشنایی با کلاس آنلاین ریاضی عمومی ۱ و ۲ و مشاوره رایگان در این باره روی این لینک کلیک کنید:
کلاس آنلاین ریاضی عمومی ۱ و ۲ رضا شکرزاد
کلاس آنلاین ریاضی عمومی 1 و 2 مسعود آقاسی

حد: این واژه در اوستایی هیته hita و هیتو hitu بوده است.
همتایان این واژه در دیگر زبان های باستانی:
تَناک ( سغدی )
اَنته anta ( سنسکریت )
سَهمان sahmān ( پهلوی )
حَدّ
واژه ای پارسی و اَرَبیده ی " هَد ، هیت " و همریشه با :
انگلیسی : head = سَر
آلمانی : Haupt = سَر یا اصلی به مونه ی اِنگارشی ( مجازی ) مانند:
Hauptsache = موضوعِ اصلی ، سَرنَهاده، سَرنَهاد
می توان " حَدّ " را به چهر " هَد " نوشت.
دارای اندازه
نهایتگه . [ ن ِ / ن َ ی َ گ َه ْ ] ( اِ مرکب ) انتها. حد و مرز. کرانه : که هرچ از زمین باشد و آسمان نهایتگهی باشدش بی گمان . نظامی .
کلمه ( حد ) به معنای دیوار و حائل بین دو چیز است ، حائلی که از اختلاط آن دو به یکدیگر جلوگیری کند و تمایز بین آن دو را حفظ کند، مانند حد خانه و بستان .
مجازات شرعی برای گناهکار و مجرم
هیت.
. . . گفت:<< باید حد زند هشیار مردم ، مست را>>
یعنی : باید مردم هشیار مردمان مست را شلاق بزنند / پس حد معنی شلاق نیز میدهد
حد = شلاق
threshold
حد ( Limit )
:[اصطلاح بیمه]حداکثر میزانی که در بیمه نامه برای تحت پوشش قرار دادن خطر تعهد شده است.
کرانگی
برابرِ بکار برده شده ی�کران� در بالا، در این آرش واژه از دیدگاهِ دستور زبانِ پارسی، چندان درست نیست.
جمع حد=حدود
واژه کلید که کیلیت نیز خوانده میشود در سنسکریت به شکل kILita कीलित به معنای pinned tied impaled بستن سنجاق گذاری چهار میل کردن آمده است. واژه کیلیت از ریشه کیل به معنای میله پین میخ چوبی ساخته شده که با کیلکا - ماهی همخانواده است ( کا پسوند مانندگی یا شکل دهی است ) . بدل شدن د و ت در بسیاری از واژگان دیگر نیز دیده میشود مانند آپات - آباد و بنیات - بنیاد و بلد - بلت.
...
[مشاهده متن کامل]


واژه ی �حد� که باید آنرا �هد� نوشت در اصل همان �هیتَ� در فرهنگ واژگان اوستایی آمده است! دگردیس ت به د
( حدّ ) به معنای منع و در واقع به معنای منع کردن افراد از اعمال نادرست است و کلمه حدید به معنای آهن هم همان ریشه را می رساند چون حدید محکم و مانع ورود است و کلمه حداد به معنای دربان هم به این دلیل نام
...
[مشاهده متن کامل]
گذاری شده چون مانع ورود افراد است و کلمه حدود الله تعالی هم همان ریشه و به معنای مرز ها و حدود الله تعالی می باشد.

مجازات شرعی
هیت
Prescribed punishment
Hadd
حد در ریاضیات مفهومی است برای بیان رفتار تابع، به هنگام نزدیکی متغیر تابع به مقدار معلومی مثل a. در واقع حد نوعی میل کردن است. مفهوم آن یکی از اساسی ترین مفاهیم حساب دیفرانسیل و انتگرال است. در ریاضیات،
...
[مشاهده متن کامل]
موضوع حد، به منظور بیان رفتارهای یک تابع به کار گرفته می شود. همچنین به بررسی این رفتار در نقاط روی صفحه و یا در بی نهایت می پردازد. حد در حساب دیفرانسیل و انتگرال و نیز در آنالیز ریاضی برای تعریف مشتق و نیز مفهوم پیوستگی مورد استفاده قرار می گیرد. ریاضیدان ها حتی پیش از اینکه مفهوم دقیق تر حد را ارائه کنند، در مورد آن موضوع مجادله های زیادی کردند. یونانی ها در عصر باستان درکی از مفهوم حد داشته اند. مثلاً ارشمیدس مقدار تقریبی را با استفاده از محیط چند ضلعی های منتظم محاط در دایره به شعاع واحد، وقتی که تعداد اضلاع بدون کران افزایش می یابد به دست می آورد. در قرون وسطی نیز تا زمان رنسانس انواع مفاهیم حد برای کسب مساحت شکل های گوناگون استفاده می شد

اندازه - مقدار
این واژه از اوستایی هیتَ گرفته شده و پارسی آن هیت ( از همان واژه ی اوستایی ) می باشد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس