حجم

/hajm/

    volume
    bulk
    mass

فارسی به انگلیسی

حجم گری
cubism

مترادف ها

mass (اسم)
توده، جمع، انبوه، گروه، جرم، حجم، توده مردم، کپه، قسمت عمده، مراسم عشاء ربانی

bulk (اسم)
توده، میزان، جسم، تنه، حجم، اکثریت، اندازه، جثه، جسامت

content (اسم)
محتوی، مقدار، گنجایش، حجم، مفاد، خوشنودی، فحوا

volume (اسم)
توده، ظرفیت، جلد، کتاب، دفتر، سفر، حجم، اندازه، طومار، مجلد، درجه صدا

voluminosity (اسم)
بزرگی، حجم، جسامت، پرگنجایشی

پیشنهاد کاربران

" گُنج"
گُنج به جای حجم و
گنجایش به جای ظرفیت یا حجم درونی
حجم را به پارسی اند چند و جرم را به پارسی توده گویند و جسم را تن و هرچه جسم داشته باشد انرا تنومند گویند
طول و طویل: درازا و دراز.
عرض و عریض: پهنا و پهن.
عمق و عمیق: ژرفا و ژرف.
حجم و حجیم: ستبرا و ستبر.
بوس به همه.
" اندازش"
با نگاه به گفته درست جناب کاویانی که حجم و گنجایش یکسان نیستند و با نگرش به اینکه واژه ی اندازه دارای چمارِ ( مفهوم ) حجم نیز هست، می توان واژه ی اندازش را برساخته و به جای واژه تازی حجم به کار برد.
...
[مشاهده متن کامل]

درخور نگرش اینکه از واژه های توده یا تودگی درینباره نمی توان بهره برد، توده به چم ( معنی ) جِرم است که چیزی ناهمگون با حجم می باشد.

گُنجه
گنجایش ، به مقدار فضایی که یک جسم اشغال میکندحجم می گویند.
یا همان
توده ، ظرفیت ، مقدار
🥰
حجم با گنجایش کاملا متفاوت است.
حجم مقدار فضای اشغال شده توسط آن جسم است.
گنجایش مقدار ماده ای که در فضای آن جسم جای می گیرد.
مثلا حجم پارچ: مقدار شکل پارچ از جنس پلاستیک یا. . . .
اما گنجایش پارچ: مقدار آب یا. . . که درون آن جای می گیرد.
پُرانه ، پُرینه
گُنج

بپرس